صفحه اصلی
فرهنگ معین
واژه های حرف "خ" - فرهنگ معین
خه
خهی
خو
خو باز کردن
خوء
خواب
خواب بستن
خواب نما
خواب گزار
خواباندن
خوابانیدن
خوابک
خوابگاه
خوابیدن
خواتم
خواتین
خواجه
خواجه تاش
خواجه سرا
خواجه کردن
خواجگی
خوار
خواربار
خوارج
خوارق
خوارکار
خوازه
خواست
خواستار
خواستن
خواسته
خواستگار
خواستگاری
خواص
خواطر
خوافی
خوال
خوالستان
خوالیگر
خوان
خوان سالار
خوان یغما
خوانا
خواندن
خواندنی
خوانده
خوانچه
خواه
بیشتر