<hr> مترادف لگام : افسار، پالهنگ، دهنه، رسن، زمام، لجام، مقود، مهار

مترادف لگام : افسار، پالهنگ، دهنه، رسن، زمام، لجام، مقود، مهار

لگام

لگام انداختن

لگام لیسیدن

لگام پیچیدن

لگام کشیدن

لگام گسیخته

<hr> مترادف لگد : پاسار، پخت، پشت پا، تیپا، لچ، آلیز، جفتک

مترادف لگد : پاسار، پخت، پشت پا، تیپا، لچ، آلیز، جفتک

لگد

لگد انداختن

<hr> مترادف لگدکوب : پایمال، لگدمال

مترادف لگدکوب : پایمال، لگدمال

لگدکوب

<hr> مترادف لگن : آبدستان، تشت، شاشدان

مترادف لگن : آبدستان، تشت، شاشدان

لگن

لگنه

لگو

لگوری

لی لی

لی لی حوضک

لیات

<hr> مترادف لیاقت : ارزش، استحقاق، اهلیت، سزاواری، شایستگی، صلاحیت، عرضه، قابلیت، قدر، کارآیی، مرتبه <hr> برابر پارسی : شایستگی، برازندگی، سزاواری

مترادف لیاقت : ارزش، استحقاق، اهلیت، سزاواری، شایستگی، صلاحیت، عرضه، قابلیت، قدر، کارآیی، مرتبه برابر پارسی : شایستگی، برازندگی، سزاواری

لیاقت

لیالی

لیام

لیان

لیبرال

لیبرالیسم

لیبل

لیبیدن

لیت

لیت شدن

لیتر

لیته

لیتوگرافی

لیتک

لیث

<hr> مترادف لیدر : پیشوا، رئیس، رهبر، زعیم، قاید، مقتدا

مترادف لیدر : پیشوا، رئیس، رهبر، زعیم، قاید، مقتدا

لیدر

لیر

لیرت

لیره

<hr> مترادف لیز : سر، لزج، لخشنده، لغزنده، لغزان

مترادف لیز : سر، لزج، لخشنده، لغزنده، لغزان

لیز

لیز خوردن

لیزابه

لیزر

لیزم

لیزیدن

<hr> مترادف لیس : عدم، لا

لیس

لیس بازی

لیس پس لیس

<hr> برابر پارسی : دانشنامه، پروانه، کارشناسی

برابر پارسی : دانشنامه، پروانه، کارشناسی

لیسانس

لیسانسیه

<hr> مترادف لیست : سیاهه، صورت، صورت اسامی، فهرست <hr> برابر پارسی : پهرست، سیاهه، فهرست

مترادف لیست : سیاهه، صورت، صورت اسامی، فهرست برابر پارسی : پهرست، سیاهه، فهرست

واژه های حرف "ل" - فرهنگ معین