مترادف و متضاد

<hr> مترادف ارض : بر، خاک، زمین، سرزمین، قلمرو، کشور، ملک، ناحیه <hr> متضاد ارض : بحر، سما <hr> برابر پارسی : زمین، خاک، سرزمین، مرزوبوم

مترادف ارض : بر، خاک، زمین، سرزمین، قلمرو، کشور، ملک، ناحیه متضاد ارض : بحر، سما برابر پارسی : زمین، خاک، سرزمین، مرزوبوم

ارض

<hr> مترادف ارضا : اقناع، ترضیه، خشنود، خشنودی، راضی، قانع <hr> برابر پارسی : خشنودکردن، خشنوتن، خشنود شدن

مترادف ارضا : اقناع، ترضیه، خشنود، خشنودی، راضی، قانع برابر پارسی : خشنودکردن، خشنوتن، خشنود شدن

ارضا

<hr> برابر پارسی : خشنوتن، خشنود کردن

برابر پارسی : خشنوتن، خشنود کردن

ارضاء

ارضاء نفس

<hr> برابر پارسی : خشنود کردن

برابر پارسی : خشنود کردن

ارضاء کردن

ارضی

<hr> مترادف ارعاب : تخویف، ترساندن، تهدید، هراساندن <hr> برابر پارسی : ترس، هراس، ترساندن، هراساندن

مترادف ارعاب : تخویف، ترساندن، تهدید، هراساندن برابر پارسی : ترس، هراس، ترساندن، هراساندن

ارعاب

ارعاب و تهدید کردن

ارعاب کردن

ارعابگر

ارعابگری

ارعابگری کردن

<hr> مترادف ارغنون : ارغون، ارگ، ساز

مترادف ارغنون : ارغون، ارگ، ساز

ارغنون

ارغنون دستی

ارغنون دهنی

ارغوانی

ارغوانی روشن

ارغوانی کردن

ارغوانی کردن یا شدن

<hr> مترادف ارفاق : ملایمت، نرمی، بهره رسانی، سودرسانی <hr> برابر پارسی : آسانگیری، چشم پوشی، سو، گذشت

مترادف ارفاق : ملایمت، نرمی، بهره رسانی، سودرسانی برابر پارسی : آسانگیری، چشم پوشی، سو، گذشت

ارفاق

ارفیوس موسیقی دادن و شاعر

ارقام

<hr> مترادف ارقه : ارغه، دریده، رند، زرنگ، غرشمال، قرشمال، کلاش، نابکار، نادرست

مترادف ارقه : ارغه، دریده، رند، زرنگ، غرشمال، قرشمال، کلاش، نابکار، نادرست

ارقه

<hr> مترادف ارم : ( آرم ) علامت، مدال، نشان | بهشت، پردیس، جنان، جنت، فردوس، مینو، نعیم <hr> متضاد ارم : دوزخ <hr> برابر پارسی : ( آرم ) نشان، نشانه | بهشت، پردیس، فردوس

مترادف ارم : ( آرم ) علامت، مدال، نشان | بهشت، پردیس، جنان، جنت، فردوس، مینو، نعیم متضاد ارم : دوزخ برابر پارسی : ( آرم ) نشان، نشانه | بهشت، پردیس، فردوس

ارم

<hr> مترادف ارمان : ( آرمان ) ایده، ایدئال، شعار، مرام، هدف، نصب العین، آرزو، امید، اندوه، حسرت، غم

مترادف ارمان : ( آرمان ) ایده، ایدئال، شعار، مرام، هدف، نصب العین، آرزو، امید، اندوه، حسرت، غم

ارمان

ارمان گرا

ارمان گرای

ارمان گرایی

ارمانی

ارمجی

ارمنی

ارمیای نبی

<hr> مترادف ارمیدن : ( آرمیدن ) مقاربت، آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن

مترادف ارمیدن : ( آرمیدن ) مقاربت، آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن

ارمیدن

<hr> برابر پارسی : ( آرمیچر ) سیم آسه

برابر پارسی : ( آرمیچر ) سیم آسه

ارمیچر

ارن

ارنب رومی

<hr> مترادف ارنج : ( آرنج ) آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

مترادف ارنج : ( آرنج ) آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

ارنج

ارنگ

<hr> مترادف اره : ( آره ) آری، بلی، بله، نعم، ها <hr> متضاد اره : ( آره ) خیر، نه

مترادف اره : ( آره ) آری، بلی، بله، نعم، ها متضاد اره : ( آره ) خیر، نه

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد