صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ب" - مترادف و متضاد
بهم امیخته
بهم امیختگی
بهم انداختن
بهم بافتن
بهم بافتن و به صورت طناب دراوردن
بهم بستن
بهم تابیدن
بهم تابیدن و بافتن
بهم تابیده
بهم جفت کردن
بهم جور شدنی
بهم جور کردن
بهم خوردن
بهم خورده
بهم خوردگی
بهم ریختن
بهم ریخته
بهم ریختگی
بهم زدن
بهم زدن اتش بخاری
بهم زده
بهم زننده
بهم ساییدن
بهم فشردن
بهم فشردنی
بهم فشردگی
بهم قفل کردن
بهم متصل و پیوسته
بهم متصل کردن
بهم مخلوط کردن
بهم مربوط بودن
بهم میخ زدن
بهم نخوردن
بهم نخوردنی
بهم وصل کردن
بهم پیوستن
بهم پیوسته
بهم پیوسته دوقلو
بهم پیوستگی
بهم پیچاندن
بهم پیچیدن
بهم پیچیده
بهم پیچیده شدن
بهم پیچیدگی
بهم چسباننده
بهم چسبیدن
بهم چسبیده
بهم چسبیده بودن
بیشتر