صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ت" - مترادف و متضاد
تجزیه به وسیله اب
تجزیه جسمی به وسیله جریان برق
تجزیه شدن
تجزیه شدنی
تجزیه شده
تجزیه شیمیایی ادرار
تجزیه طلب
تجزیه طلبی
تجزیه ناپذیر
تجزیه ناپذیری
تجزیه هجایی
تجزیه و تحلیل خویشتن
تجزیه و تحلیل روانی
تجزیه و تفکیک نمودن
تجزیه پذیر
تجزیه کردن
تجزیه کردن به وسیله جریان برق
تجزیه کیفی
تجزیهطلب
تجزیهطلبی
تجسس
تجسس کردن
تجسم
تجسم روح
تجسم شخصیت
تجسم شی
تجسم فکری
تجسم نفس و اعمال خود
تجسم واضح روح
تجسم کردن
تجسم یا زندگی تازه دادن
تجلی
تجلی خدا به انسان
تجلی کردن
تجلید
تجلیل
تجلیل نفس
تجلیل کردن
تجلیلی
تجلیگاه
تجمد
تجمش
تجمع
تجمع بعضی چیزها برای منظور خاصی
تجمع رنگدانه ها در بافتها
تجمل
تجمل عیاشی
تجملات و تزئینات
بیشتر