<hr> مترادف صنعتکار : پیشه ور، صنعتگر

مترادف صنعتکار : پیشه ور، صنعتگر

صنعتکار

<hr> مترادف صنعتگر : استاد، پیشه ور، تکنیسین، صانع، صنعت کار <hr> برابر پارسی : پیشه ور، دست ورز، ورزی

مترادف صنعتگر : استاد، پیشه ور، تکنیسین، صانع، صنعت کار برابر پارسی : پیشه ور، دست ورز، ورزی

صنعتگر

<hr> برابر پارسی : فَیاواری، هنروری، کاری، ساختاری

برابر پارسی : فَیاواری، هنروری، کاری، ساختاری

صنعتی

صنعتی سازی

صنعتی کردن

<hr> مترادف صنف : جنس، نوع، رسته، سنخ، طبقه، فرقه، قسم، پیشه، حرفه، دسته، رده، کلاس، گونه <hr> برابر پارسی : رسته، گروه، رشته، بخش

مترادف صنف : جنس، نوع، رسته، سنخ، طبقه، فرقه، قسم، پیشه، حرفه، دسته، رده، کلاس، گونه برابر پارسی : رسته، گروه، رشته، بخش

صنف

<hr> مترادف صنم : الهه، بت، شمن، دلبر، نگار <hr> برابر پارسی : بت، دلبر، دلدار، شمن، نگار

مترادف صنم : الهه، بت، شمن، دلبر، نگار برابر پارسی : بت، دلبر، دلدار، شمن، نگار

صنم

صنم قرار دادن

<hr> مترادف صنوبر : کاج، ناژ <hr> برابر پارسی : سنابر، سروناز، شادرخت

مترادف صنوبر : کاج، ناژ برابر پارسی : سنابر، سروناز، شادرخت

صنوبر

صنوبر اراسته

صنوبر الامیر

صنوبر دار

صنوبر لرزان

صنوبری

<hr> مترادف صهبا : باده، خمر، ساغر، شراب، مشروب، مل

مترادف صهبا : باده، خمر، ساغر، شراب، مشروب، مل

صهبا

صهیون گرا

صهیون گرایی

صهیونیست

<hr> مترادف صواب : درستی، راست، راستی، درست، صحیح، سزاوار، بجا، معقول <hr> متضاد صواب : خطا <hr> برابر پارسی : پسندیده، خوب، راست و درست، سزاوار، شایسته، نیک

مترادف صواب : درستی، راست، راستی، درست، صحیح، سزاوار، بجا، معقول متضاد صواب : خطا برابر پارسی : پسندیده، خوب، راست و درست، سزاوار، شایسته، نیک

صواب

<hr> مترادف صوابدید : پسند، تایید، خیر، صلاح، قبول، مصلحت دید <hr> برابر پارسی : نیک نگری، سِگالش

مترادف صوابدید : پسند، تایید، خیر، صلاح، قبول، مصلحت دید برابر پارسی : نیک نگری، سِگالش

صوابدید

<hr> مترادف صوب : آهنگ، راستا، سمت، سو، طرف، ناحیه، درست

مترادف صوب : آهنگ، راستا، سمت، سو، طرف، ناحیه، درست

صوب

<hr> مترادف صوت : آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صفیر، صلا، لحن، ندا <hr> برابر پارسی : آهنگ، آوا، بانگ، سدا

مترادف صوت : آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صفیر، صلا، لحن، ندا برابر پارسی : آهنگ، آوا، بانگ، سدا

صوت

صوت شناس

صوت شناسی

صوتی

<hr> مترادف صور : بوق، شیپور، نفیر <hr> برابر پارسی : رخ ها، رخسارها، چهره

مترادف صور : بوق، شیپور، نفیر برابر پارسی : رخ ها، رخسارها، چهره

صور

صور مختلف زمان فعل

<hr> مترادف صورت : چهره، رخ، رخسار، روی، ریخت، سیما، قیافه، وجه، هیئت، فرم، لفظ، سیاهه، لیست، پرتره، تصویر، تمثال، شکل، نقش <hr> متضاد صورت : معنی <hr> برابر پارسی : روی، چهره، رخسار، رخساره، گونه، مانند

مترادف صورت : چهره، رخ، رخسار، روی، ریخت، سیما، قیافه، وجه، هیئت، فرم، لفظ، سیاهه، لیست، پرتره، تصویر، تمثال، شکل، نقش متضاد صورت : معنی برابر پارسی : روی، چهره، رخسار، رخساره، گونه، مانند

صورت

صورت اشخاص بد حساب

صورت اغذیه مهمانخانه

صورت اوقات

صورت تازه دادن به

صورت تراش

صورت تراشی

صورت جدید

<hr> برابر پارسی : نشست نامه

برابر پارسی : نشست نامه

صورت جلسه

صورت جلسه نوشتن

صورت جمع

<hr> مترادف صورت حساب : سیاهه، فاکتور <hr> برابر پارسی : سیاهه درآمد ها | پرداخت نامه

مترادف صورت حساب : سیاهه، فاکتور برابر پارسی : سیاهه درآمد ها | پرداخت نامه

صورت حساب

صورت خارجی

صورت خارجی بخود گرفتن

صورت خارجی به چیزی دادن

صورت خارجی دادن

صورت خیالی

صورت خیالی و شاعرانه دادن

صورت رقمی شده

<hr> مترادف صورت ساز : صورت نویس، مصور، نقاش

مترادف صورت ساز : صورت نویس، مصور، نقاش

واژه های حرف "ص" - مترادف و متضاد