<hr> مترادف پاپوش : پرونده سازی، پرونده، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه، ارسی، پاچپله، پای افزار، کفش

مترادف پاپوش : پرونده سازی، پرونده، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه، ارسی، پاچپله، پای افزار، کفش

پاپوش

پاپوش درست کردن

<hr> مترادف پاپی : متعرض، پافشاری، اصرار

مترادف پاپی : متعرض، پافشاری، اصرار

پاپی

پاپی شدن

پاپیتال

پاپیروس

<hr> برابر پارسی : پروانه، شاپرک

برابر پارسی : پروانه، شاپرک

پاپیون

پاپیچ

پاچنبری

پاچه

پاچه جلو

پاچه خوک

<hr> مترادف پاچین : دامن، زیرازار

مترادف پاچین : دامن، زیرازار

پاچین

<hr> مترادف پاک : پاکیزه، تمیز، منزه، نزه، نظیف، زکی، مبرا، مقدس، مهذب، باعفاف، پاکدامن، عفیف، معصوم، نجیب، سترده، منقح، بی غش، خالص، سره، صاف، صافی، محض، ناب، طاهر، طهر، طیب، مطهر، بی عیب، منقا، نقی، بی آلایش، بی ریا، صمیم، مخلص، زلال، صراح، شفاف بکلی، تماماً، سراسر، کاملاً، کلاً <hr> متضاد پاک : آلوده، پلید، رجس، ناپاک، نجس

مترادف پاک : پاکیزه، تمیز، منزه، نزه، نظیف، زکی، مبرا، مقدس، مهذب، باعفاف، پاکدامن، عفیف، معصوم، نجیب، سترده، منقح، بی غش، خالص، سره، صاف، صافی، محض، ناب، طاهر، طهر، طیب، مطهر، بی عیب، منقا، نقی، بی آلایش، بی ریا، صمیم، مخلص، زلال، صراح، شفاف بکلی، تماماً، سراسر، کاملاً، کلاً متضاد پاک : آلوده، پلید

پاک

پاک بین

پاک بینی

پاک دین

<hr> مترادف پاک سازی : اخراج، پالایش، تصفیه، ازاله، تنقیه، زدایش، تخلیه، تطهیر، تنظیف، نظافت، تزکیه

مترادف پاک سازی : اخراج، پالایش، تصفیه، ازاله، تنقیه، زدایش، تخلیه، تطهیر، تنظیف، نظافت، تزکیه

پاک سازی

پاک شدن

<hr> مترادف پاک طینت : پاک سرشت، پاکنهاد، خوب سرشت، خوش قلب، خوش نیت <hr> متضاد پاک طینت : بدطینت

مترادف پاک طینت : پاک سرشت، پاکنهاد، خوب سرشت، خوش قلب، خوش نیت متضاد پاک طینت : بدطینت

پاک طینت

پاک نشدنی

پاک نشدنی بودن

پاک نظر

پاک نهاد

پاک نهادی

<hr> مترادف پاک نژاد : اصیل، پاک گوهر، پاک نژاد، پاک نسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده <hr> متضاد پاک نژاد : حرامزاده

مترادف پاک نژاد : اصیل، پاک گوهر، پاک نژاد، پاک نسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده متضاد پاک نژاد : حرامزاده

پاک نژاد

<hr> مترادف پاک کردن : پالایش، پالودن، تطهیر، تمیز کردن، تنظیف، روفتن، زدودن، ستردن <hr> متضاد پاک کردن : آلودن، کثیف کردن

مترادف پاک کردن : پالایش، پالودن، تطهیر، تمیز کردن، تنظیف، روفتن، زدودن، ستردن متضاد پاک کردن : آلودن، کثیف کردن

پاک کردن

پاک کرده

پاک کن

پاک کننده

<hr> مترادف پاکار : پیشکار، عریف، کارگزار، پادو، خادم، خدمتکار، نوکر <hr> متضاد پاکار : کارفرما

مترادف پاکار : پیشکار، عریف، کارگزار، پادو، خادم، خدمتکار، نوکر متضاد پاکار : کارفرما

پاکار

پاکباخته

<hr> مترادف پاکباز : پاکباخته، لیلاج، پاک چشم، پاک نظر، نظرپاک

مترادف پاکباز : پاکباخته، لیلاج، پاک چشم، پاک نظر، نظرپاک

پاکباز

پاکبازی

<hr> برابر پارسی : بسته

پاکت

پاکت نامه

پاکجامه

<hr> مترادف پاکدامن : باتقوا، بانجابت، پارسا، پاک جامه، طاهره، طاهر، عفیف، متقی، معصوم، نجیب <hr> متضاد پاکدامن : بی عفاف، ناپاکدامن

مترادف پاکدامن : باتقوا، بانجابت، پارسا، پاک جامه، طاهره، طاهر، عفیف، متقی، معصوم، نجیب متضاد پاکدامن : بی عفاف، ناپاکدامن

پاکدامن

<hr> مترادف پاکدامنی : پارسایی، پاکی، پرهیزکاری، طهارت، عصمت، عفاف، عفت، ناموس <hr> متضاد پاکدامنی : آلوده دامنی، بی ناموسی

مترادف پاکدامنی : پارسایی، پاکی، پرهیزکاری، طهارت، عصمت، عفاف، عفت، ناموس متضاد پاکدامنی : آلوده دامنی، بی ناموسی

پاکدامنی

پاکدل

پاکدلی

پاکردن

<hr> مترادف پاکزاد : اصیل، پاک گوهر، پاک گهر، پاک نژاد، پاک نسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده <hr> متضاد پاکزاد : بدگهر

مترادف پاکزاد : اصیل، پاک گوهر، پاک گهر، پاک نژاد، پاک نسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده متضاد پاکزاد : بدگهر

واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد