صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد
پرچین
پرچین خفچه
پرچین ساختن
پرچین و شکن
پرچینوشکن
پرک
پرک هندی
پرکار
پرکاری
پرکرشمه
پرکروموسوم
پرگار
پرگار تقسیم
پرگاز
پرگال چلواری
پرگرد
پرگزند
پرگل
پرگل بودن
پرگنجایشی
پرگو
پرگوشت
پرگویی
پرگیر
پرگیری
پری
پری پیکر
پریتونیت
پریدن
پریدن و سر خوردن
پریرخسار
پریرو
پریز
پریزادی که در ماهتاب میرقصد
پریزده
پریسکوپ
پریسیما
پریش
پریشان
پریشان حال
پریشان حالی
پریشان حواس
پریشان خاطر
پریشان خیال
پریشان شدن
پریشان کردن
پریشان گفتن
پریشانحال
بیشتر