صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ک" - مترادف و متضاد
کار پست
کار پیچیده
کار کردن
کار کردن مزاج
کار کردنی
کار کرده
کار کننده
کار کننده باهوای فشرده
کار کننده در تمام سال
کار گذار
کار گذاری
کار گذاشتن
کار گذاشته شده
کار یا شغل اضافی و زائد
کار یا نتیجه یک عمر زندگی
کار یا چیز دلچسب
کار یا چیز فرعی
کار یکنواخت
کارآ
کارآزموده
کارآمد
کارآموز
کارآگاه
کارآیی
کارا
کارابین
کاراته
کارازموده
کارازمودگی
کارازمودگی دریایی
کارامد
کاراموز
کاراموزی
کاراموزی نکرده
کاراگاه
کارایی
کاربار
کاربر
کاربرد
کاربرد گرایی
کاربرده
کاربردپذیری
کاربری
کاربست
کاربست پذیر
کاربست پذیری
کاربسته
کاربنگیری کردن
بیشتر