مترادف و متضاد

کلنگ دو سر

کلنگ دو سر بکار بردن

کلنگ روسی

کلنگ زدن

کلنی

<hr> مترادف کله : راس، سر، مخ، قله، فکر، مغز

مترادف کله : راس، سر، مخ، قله، فکر، مغز

کله

کله خر

<hr> مترادف کله خشک : خودرای، خودسر، قد، کله شق، لجباز، لجوج، مستبد، مستبدالرای، یک دنده

مترادف کله خشک : خودرای، خودسر، قد، کله شق، لجباز، لجوج، مستبد، مستبدالرای، یک دنده

کله خشک

کله دراز

<hr> مترادف کله شق : خودرای، کله خشک، لجباز، لجوج، مستبد، مستبدالرای، قد، یک دنده

مترادف کله شق : خودرای، کله خشک، لجباز، لجوج، مستبد، مستبدالرای، قد، یک دنده

کله شق

کله شقی

کله قند

کله قندی

کله ماهی

کله گی

کلهخشک

کلهشق

<hr> مترادف کلوب : انجمن، باشگاه، کانون <hr> برابر پارسی : باشگاه

مترادف کلوب : انجمن، باشگاه، کانون برابر پارسی : باشگاه

کلوب

کلوخ

کلوخ شکن

کلوخ چمنی

کلوخ کوب

کلوخه

کلوخه سنگ

کلوخه شده

کلوخه طبیعی اهن

کلوفون

کلوفون زدن

<hr> مترادف کلون : چفت، خرک، قفل

مترادف کلون : چفت، خرک، قفل

کلون

کلون در

کلوچه

کلوچه تخم مرغی سرخ شده

کلوچه ترد

کلوچه خشک

کلوچه سخت ترش مزه

کلوچه قیمه دار

کلوچه میوه دار کوچک

کلوچه میوه دارپای

کلوچه پز

کلوچه کوچک

کلوچه گوشت پیچ

کلوچه یا کیک چای

<hr> مترادف کلک : جهاز، زورق، قایق، کرجی، حقه، حقه بازی، گول، حقه باز، نیرنگ باز، بوف، بوم، جغد، غوزه، شوم، نامیمون، نامبارک، آدر، نشتر، نیشتر، پیزر، دردسر، صداع | خامه، قلم، نی

مترادف کلک : جهاز، زورق، قایق، کرجی، حقه، حقه بازی، گول، حقه باز، نیرنگ باز، بوف، بوم، جغد، غوزه، شوم، نامیمون، نامبارک، آدر، نشتر، نیشتر، پیزر، دردسر، صداع | خامه، قلم، نی

کلک

<hr> مترادف کلکسیون : آلبوم، مجموعه

مترادف کلکسیون : آلبوم، مجموعه

کلکسیون

<hr> مترادف کلی : بسیار، خیلی، زیاد، عام، عمومی، همگانی، همگانی <hr> متضاد کلی : جزیی <hr> برابر پارسی : بسیار، فراگیر، همادی، همه گیر

مترادف کلی : بسیار، خیلی، زیاد، عام، عمومی، همگانی، همگانی متضاد کلی : جزیی برابر پارسی : بسیار، فراگیر، همادی، همه گیر

کلی

کلی کردن

<hr> مترادف کلیات : اصول، مبادی، مجموعه <hr> متضاد کلیات : جزئیات <hr> برابر پارسی : دیوان، مهینگان

مترادف کلیات : اصول، مبادی، مجموعه متضاد کلیات : جزئیات برابر پارسی : دیوان، مهینگان

کلیات

<hr> مترادف کلیت : تعمیم، تمامیت، عمومیت <hr> متضاد کلیت : تجرید، جزئیت <hr> برابر پارسی : فراگیری، بنیادوری، بنیادین، همگی

مترادف کلیت : تعمیم، تمامیت، عمومیت متضاد کلیت : تجرید، جزئیت برابر پارسی : فراگیری، بنیادوری، بنیادین، همگی

واژه های حرف "ک" - مترادف و متضاد