صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ز" - فارسی به عربی
زره پوش کردن
زرهی کردن
زرورق
زرگر
زرگویی
زری
زرین
زشت
زشت رفتار
زشت و وقیح
زشت کردن
زشتی
زعم
زغال
زغال سنگ
زغال نیم سوز
زغال چوب
زغال کردن
زغن
زفافی
زفت معدنی
زفیرکردن
زل زل نگاه کردن
زلا ل
زلال
زلزله
زلف
زله
زمام
زمام امور
زمام امور را بدست گرفت
زمام امور را به دست گرفت
زمامدار
زمامداری
زمان
زمان بر
زمان بندی کردن
زمان حاضر
زمان حال
زمان حال فعل بودن
زمان دیگری موکول کرد
زمان رسیدن و نزول چیزی
زمان سنج
زمان فعل
زمان ماضی فعلدنءرگ
زمان ماضی قدیمی فعل بءد
زمان ماضی واسم فعول فءند
زمان ماضی واسم مفعول فعل معینللاهس
بیشتر