فارسی به عربی

سرنوشت بد

سرنوشت معین کردن

<hr> مترادف سرنگ : آمپول، آبدزدک

مترادف سرنگ : آمپول، آبدزدک

سرنگ

سرنگ امپول زنی و امثال ان

سرنگون کردن رژیم

سره () میان

سره میان

سرهم بند

سرهم بندی کردن

<hr> مترادف سرهم کردن : جور کردن، درست کردن، ترتیب دادن، ساختن، سرهم بندی کردن

مترادف سرهم کردن : جور کردن، درست کردن، ترتیب دادن، ساختن، سرهم بندی کردن

سرهم کردن

سرهنگ

<hr> مترادف سرو : سروبن، درخت سرو | سرویس | سرویس

مترادف سرو : سروبن، درخت سرو | سرویس | سرویس

سرو

سرو صورت تازه گرفتن

<hr> مترادف سرو صورت دادن : سامان دادن، به سامان کردن، منظم کردن، انجام دادن، محقق کردن <hr> برابر پارسی : آراستن، پیراستن، سامان دادن

مترادف سرو صورت دادن : سامان دادن، به سامان کردن، منظم کردن، انجام دادن، محقق کردن برابر پارسی : آراستن، پیراستن، سامان دادن

سرو صورت دادن

سرو کارداشتن با

سرو کوهی

سروازاد

<hr> مترادف سروان : افسر، سلطان، فرمانده گروهان

مترادف سروان : افسر، سلطان، فرمانده گروهان

سروان

<hr> مترادف سرود : آواز، آهنگ، ترانه، تصنیف، خنیا، نشید، نغمه، نوا <hr> متضاد سرود : مرثیه، نوحه

مترادف سرود : آواز، آهنگ، ترانه، تصنیف، خنیا، نشید، نغمه، نوا متضاد سرود : مرثیه، نوحه

سرود

سرود حمد وثنا

سرود خواندن

سرود روحانی

سرود شب عید میلاد مسیح

سرود عزا

سرود عزا سرودن

سرود مذهبی خواندن

سرود یا اهنگ خواندن

سرود یک نواخت

سرود(خواندن)

سرود(روحانی)

سرودروحانی

سرودشب عید میلا د مسیح

<hr> مترادف سرودن : سراییدن، شعرگفتن، آواز خواندن، تغنی کردن

مترادف سرودن : سراییدن، شعرگفتن، آواز خواندن، تغنی کردن

سرودن

سرودنامه

سرودی

سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند

<hr> مترادف سرور : بزرگ، پیشوا، خداوندگار، خواجه، رئیس، سر، سرپرست، سرکرده، صندید، عمید، مخدوم، مهتر، والا | خوشحالی، خوشی، شادمانی، شادی، شعف، مسرت، نشاط <hr> متضاد سرور : خادم، کهتر، نوکر، بنده، غلام | اندوه، حزن، غم <hr> برابر پارسی : شادی، شادمانی، سرخوشی

مترادف سرور : بزرگ، پیشوا، خداوندگار، خواجه، رئیس، سر، سرپرست، سرکرده، صندید، عمید، مخدوم، مهتر، والا | خوشحالی، خوشی، شادمانی، شادی، شعف، مسرت، نشاط متضاد سرور : خادم، کهتر، نوکر، بنده، غلام | اندوه، حزن، غم برابر پارسی : شادی، شادمانی، سرخوشی

سرور

سرور و نشاط

سرور ونشاط

سروری کردن

<hr> مترادف سروش : جبرئیل، فرشته، مطیع، ملک، نیوشا، هاتف، جبرائیل، پیک ایزدی، الهام، پیام غیبی، هفدهمین روز ماه شمسی

مترادف سروش : جبرئیل، فرشته، مطیع، ملک، نیوشا، هاتف، جبرائیل، پیک ایزدی، الهام، پیام غیبی، هفدهمین روز ماه شمسی

واژه های حرف "س" - فارسی به عربی