سمتگیری فردی

سمتگیری فردی (انفرادی)

<hr> مترادف سمج : پافشار، پیگیر، مصر، بی آزرم، بی حیا، بی شرم، زشت، قبیح، ناپسند <hr> متضاد سمج : مستحسن <hr> برابر پارسی : گرانجان

مترادف سمج : پافشار، پیگیر، مصر، بی آزرم، بی حیا، بی شرم، زشت، قبیح، ناپسند متضاد سمج : مستحسن برابر پارسی : گرانجان

سمج

<hr> مترادف سمسار : دست دوم فروش، دلال، عتیقه چی، عتیقه فروش

مترادف سمسار : دست دوم فروش، دلال، عتیقه چی، عتیقه فروش

سمسار

<hr> برابر پارسی : گوشک، گوش افزار

برابر پارسی : گوشک، گوش افزار

سمعک

<hr> مترادف سمعی : شنیداری <hr> متضاد سمعی : بصری، دیداری <hr> برابر پارسی : شنیداری

مترادف سمعی : شنیداری متضاد سمعی : بصری، دیداری برابر پارسی : شنیداری

سمعی

سمفونی

<hr> مترادف سمنت : سیمان <hr> متضاد سمنت : ساروج

مترادف سمنت : سیمان متضاد سمنت : ساروج

سمنت

سمنت کردن

سمندر

سمور یا راسو

<hr> مترادف سمی : زهرآگین، زهرآلود، زهرناک، سم آلود، سمدار، کشنده <hr> برابر پارسی : زهرآبه، زهرآگین، زهری

مترادف سمی : زهرآگین، زهرآلود، زهرناک، سم آلود، سمدار، کشنده برابر پارسی : زهرآبه، زهرآگین، زهری

سمی

<hr> مترادف سمینار : هم اندیشی، میزگرد <hr> برابر پارسی : هم اندیشی، همکاوی

مترادف سمینار : هم اندیشی، میزگرد برابر پارسی : هم اندیشی، همکاوی

سمینار

<hr> مترادف سن : پرده، مجلس، صحنه، جایگاه وقوع حادثه، رویداد، واقعه، گزارش، شرح، عمر، آفت گندم، دندان <hr> برابر پارسی : زاد، سال

مترادف سن : پرده، مجلس، صحنه، جایگاه وقوع حادثه، رویداد، واقعه، گزارش، شرح، عمر، آفت گندم، دندان برابر پارسی : زاد، سال

سن

<hr> برابر پارسی : برنایی

سن بلوغ

سن یاس

<hr> مترادف سناتور : عضو سنا، عضو مجلس اعیان، نماینده مجلس اعیان

مترادف سناتور : عضو سنا، عضو مجلس اعیان، نماینده مجلس اعیان

سناتور

<hr> مترادف سنان : سرنیزه، نبراس، نیزه <hr> برابر پارسی : سرنیزه، نیزه

مترادف سنان : سرنیزه، نبراس، نیزه برابر پارسی : سرنیزه، نیزه

سنان

سنباده زدن

<hr> مترادف سنبل : خوشه، نوعی گل

مترادف سنبل : خوشه، نوعی گل

سنبل

سنبل ایرانی

سنبل کردن

<hr> مترادف سنبله : خوشه، سنبلچه، شهریورماه

مترادف سنبله : خوشه، سنبلچه، شهریورماه

سنبله

سنبه

سنبه زدن

سنبیدن

<hr> مترادف سنت : آداب، آیین، رسم، رسوم، عرف، مذهب، راه، روش، سیره، ختنه، ختنه سوران، تسنن، سنی <hr> متضاد سنت : شیعه <hr> برابر پارسی : روش، شیوه، نهاد، آیین، ایستار، تراداد

مترادف سنت : آداب، آیین، رسم، رسوم، عرف، مذهب، راه، روش، سیره، ختنه، ختنه سوران، تسنن، سنی متضاد سنت : شیعه برابر پارسی : روش، شیوه، نهاد، آیین، ایستار، تراداد

سنت

سنت پرستی

سنت که معادل یک صدم دلا ر امریکایی است

<hr> مترادف سنت گرایی : سنت خواهی، سنت پرستی، سنت طلبی ، تحجر، واپسگرایی ، محافظه کاری ، کهنه گرایی <hr> متضاد سنت گرایی : سنت شکنی، تجددطلبی، رادیکالیسم، نوگرایی

مترادف سنت گرایی : سنت خواهی، سنت پرستی، سنت طلبی ، تحجر، واپسگرایی ، محافظه کاری ، کهنه گرایی متضاد سنت گرایی : سنت شکنی، تجددطلبی، رادیکالیسم، نوگرایی

سنت گرایی

سنتور چوبی

<hr> مترادف سنتی : قدیمی، کهن ، آئینی، عرفی، معمول <hr> متضاد سنتی : مدرن، نوین

مترادف سنتی : قدیمی، کهن ، آئینی، عرفی، معمول متضاد سنتی : مدرن، نوین

سنتی

<hr> مترادف سنج : سنجه، کیل، وزن، وزنه

مترادف سنج : سنجه، کیل، وزن، وزنه

سنج

سنجاب راه راه

سنجاب یا خز موش

<hr> مترادف سنجاق : سوزن ته گرد، لوا، علم، رایت، بیرق، ولایت

مترادف سنجاق : سوزن ته گرد، لوا، علم، رایت، بیرق، ولایت

سنجاق

سنجاق سینه

سنجاق مو

سنجاق کراوات

سنجدین

<hr> مترادف سنجش : اندازه گیری، پیمایش، تخمین، توزین، سنجیدن، قیاس، مقابله، مقایسه، ارزیابی

مترادف سنجش : اندازه گیری، پیمایش، تخمین، توزین، سنجیدن، قیاس، مقابله، مقایسه، ارزیابی

واژه های حرف "س" - فارسی به عربی