صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "پ" - فارسی به عربی
پاییز
پاییزی
پایین
پایین افتادن
پایین امدن
پایین اوردن
پایین تر
پایین تر از
پایین تراز
پایین ترین نقطه
پایین رتبه
پایین رود
پایینی
پتو
پتک
پتک زدن
پختن
پخته
پخش
پخش برنامه رادیویی
پخش رادیویی
پخش شد
پخش شده
پخش کرد
پخش کردن
پخش کردن (از رادیو)
پخش کردن (رل میان بازیگران)
پدافند
پدال
پدر
پدر بزرگ
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
پدر تعمیدی
پدراندر
پدرسالا ر
پدرسالار
پدرشاه
پدری کردن
پدید آورد
پدید اورد
پدید اورد آن را
پدید اورد ان را
پدیدار
پدیدارازخلا ل ابرها
پدیدارازخلال ابرها
پدیداری
پدیده ای
پدیده روحی
بیشتر