<hr> مترادف چنگک : قلاب، قلابه، کجک، دروند

مترادف چنگک : قلاب، قلابه، کجک، دروند

چنگک

چنگک لباس

<hr> مترادف چنین : این سان، این گونه، این طور، مانند این، مثل این

مترادف چنین : این سان، این گونه، این طور، مانند این، مثل این

چنین

چنین است

چنین باد

<hr> مترادف چه : چاه، چاهک، فاضلاب | چون که، زیرا، خواه خواه، بسیار، چقدر، چها

مترادف چه : چاه، چاهک، فاضلاب | چون که، زیرا، خواه خواه، بسیار، چقدر، چها

چه

چه اشخاصی

چه اندازه

چه شخصی

چه مقدار

چه نوع

چه نوع (در پرسش)

چه وقت

چه کسی

چه کسی را

چهار

چهار تایی

چهار جزءی

چهار دیواری

چهار راه

چهار شنبه

چهار میل کردن

چهار نعل

چهار نعل رفتن

چهار چوب جگنی

چهار چوپ درب و هر چیز دیگری

چهار گوش

چهار گوش دراز

چهار گوشه

چهارجانبه

چهارده تایی

چهارده روز

چهاردهمین

<hr> مترادف چهاردیواری : چاردیواری، محیط محصور، فضای محصور، حصار، محدود، خانه شخصی

مترادف چهاردیواری : چاردیواری، محیط محصور، فضای محصور، حصار، محدود، خانه شخصی

چهاردیواری

<hr> مترادف چهارراه : ملتقای چهارخیابان، چارراه، تقاطع

مترادف چهارراه : ملتقای چهارخیابان، چارراه، تقاطع

چهارراه

چهارسویی

چهارشنبه

چهارم

چهارمیل کردن

چهارمین

<hr> مترادف چهارنعل : یورتمه | یورتمه <hr> برابر پارسی : چهارگامه، چارگامه

مترادف چهارنعل : یورتمه | یورتمه برابر پارسی : چهارگامه، چارگامه

چهارنعل

چهارنعل رفتن

<hr> مترادف چهارپا : چاروا، دابه، ستور، نعم

مترادف چهارپا : چاروا، دابه، ستور، نعم

چهارپا

چهارپایه تخت

چهارچوب تختخواب

چهارگوش

چهاریک

<hr> مترادف چهره : رخ، رخساره، رخسار، روی، سیما، صورت، عارض، عذار، قیافه، گونه، لقا، وجه، وجهه، شخصیت، سطح، رویه، نما، شکل

مترادف چهره : رخ، رخساره، رخسار، روی، سیما، صورت، عارض، عذار، قیافه، گونه، لقا، وجه، وجهه، شخصیت، سطح، رویه، نما، شکل

واژه های حرف "چ" - فارسی به عربی