صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ک" - فارسی به عربی
کرختی
کردار
کردن
کرست
کرسی استادی در دانشگاه
کرسی خود را در مجلس شورا (نمایندگان) حفظ کرد (از دست نداد)
کرسی ریاست را اشغال کردن
کرسی قضاوت
کرفس
کرم
کرم حشره
کرم خوراک
کرم خوراک (مثل کرم پنیر و غیره)
کرم خورده
کرم رنگ
کرم ریز
کرم شب تاب
کرم صدپا
کرم پنیر
کرم کدو
کرمو
کرنا
کره
کره ء هوا
کره ء چشم
کره اسب
کره ای
کره خاک
کره زمین
کره سازی
کره مادیان
کره مالیدن روی
کرهء هوا
کروب
کروب (کروبیان)
کروشه
کروم
کرومیوم
کروک
کروک اتومبیل
کروک درشکه
کروی شدن
کروی کردن
کرک
کرک صورت پایین
کرکدار شدن
کرکس
کرکی
بیشتر