a bit pricey

a bit rusty

a bit serious

a bit steep

a bit thick

a bitch in heat

a bite at the cherry

<hr> کمی، نه کم، داروی تلخی که باید فرو داده شود، کار ناخوشایند ولی لازم، جام زهر

کمی، نه کم، داروی تلخی که باید فرو داده شود، کار ناخوشایند ولی لازم، جام زهر

a bitter pill to swallow

a black mark

a black mark against

a black sheep

a blackleg

a blank line

a blast

a blatant lie

<hr> داروی تلخی که باید فرو داده شود، کار ناخوشایند ولی لازم، جام زهر، چیزی که ابتدا خوشایند نیست ولی بعدا معلوم می شود که خوب بوده، توفیق اجباری

داروی تلخی که باید فرو داده شود، کار ناخوشایند ولی لازم، جام زهر، چیزی که ابتدا خوشایند نیست ولی بعدا معلوم می شود که خوب بوده، توفیق اجباری

a blessing in disguise

a blind alley

<hr> چیزی که ابتدا خوشایند نیست ولی بعدا معلوم می شود که خوب بوده، توفیق اجباری

چیزی که ابتدا خوشایند نیست ولی بعدا معلوم می شود که خوب بوده، توفیق اجباری

a blink of an eye

a block transfer

a bloodhound

a blot from the blue

<hr> نظرکوته فکرانه (بدون توجه به عقاید دیگران یا جنبه های دیگر موضوع)، نسنجیده، لکه ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح

نظرکوته فکرانه (بدون توجه به عقاید دیگران یا جنبه های دیگر موضوع)، نسنجیده، لکه ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح

a blot on one's escutcheon

a blot on the landscape

a blow by blow account

a blue collar job

a boatland of

a body of water

a body of work

<hr> لکه ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح، 1- آذرخش، برق از آسمان 2- رویداد ناگهانی (و معمولا ناخوشایند)، چیز برق آسا

لکه ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح، 1- آذرخش، برق از آسمان 2- رویداد ناگهانی (و معمولا ناخوشایند)، چیز برق آسا

a bolt from the blue

a bolt out of the blue

a bomb

<hr> عمارتی که بمب بدان کارگر نباشد

عمارتی که بمب بدان کارگر نباشد

a bomb proof building

a bone of contention

a bone to pick with someone

a book

a book crazy

a book its around me

a born

a box

a box of bracelets

a box of tissues

a branch

a branch ghq

a brand from the burning

a brand new something

a brave soldier

a brave soldir

a break of about 20 minutes

واژه های حرف "a"