hammer crusher

hammer drill

hammer driving

hammer finish

<hr> دارای سری مانندسرچکش، کودن، کله خشک

دارای سری مانندسرچکش، کودن، کله خشک

hammer headed

hammer home

hammer in

hammer into

hammer lever

hammer mill

hammer of the scots

hammer or cock of a gun

<hr> 1- (با چکش کاری) شکل دادن به، ساختن 2- (باچکش زدن) صاف کردن 3- بیرون آوردن (باچکش) 4- به توافق رسیدن

1- (با چکش کاری) شکل دادن به، ساختن 2- (باچکش زدن) صاف کردن 3- بیرون آوردن (باچکش) 4- به توافق رسیدن

hammer out

hammer price

hammer somebody

hammer test

hammer throw

hammer throwing

hammer together

hammer up

hammer-shaped

hammerbird

hammercloth

hammercloths

hammerd

hammerdress

<hr> (در مورد اشیای فلزی) چکش کاری شده، چکشی

(در مورد اشیای فلزی) چکش کاری شده، چکشی

hammered

hammered dulcimer

hammerer

hammerers

hammerfest

hammerfish

<hr> معنی : کودن، سرچکش، نوعی ماهی کوسه <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) کوسه ی سر چکشی (تیره ی sphyrnidae از راسته ی carcharhiniformes - بومی آب های گرمسیری)، (جانور شناسی) خفاش سرچکشی hypsignathus monstrosus که بومی افریقا بوده و سر اسب مانندی دارد)، سرچکش، نام برخی مرغان وماکیان که سرشان ماننداست به چکش

معنی : کودن، سرچکش، نوعی ماهی کوسه معانی دیگر : (جانور شناسی) کوسه ی سر چکشی (تیره ی sphyrnidae از راسته ی carcharhiniformes - بومی آب های گرمسیری)، (جانور شناسی) خفاش سرچکشی hypsignathus monstrosus که بومی افریقا بوده و سر اسب مانندی دارد)، سرچکش، نام برخی مرغان وماکیان که سرشان ماننداست به چکش

hammerhead

hammerhead shark

hammerheaded

hammering

hammering out

hammerkop

<hr> (برخی سلاح های آتشین) بی چخماق، درون چخماق، نهان چخماق، بی چخماق، سوزنی

(برخی سلاح های آتشین) بی چخماق، درون چخماق، نهان چخماق، بی چخماق، سوزنی

hammerless

hammerlike

<hr> معنی : دست بند مجرمین <hr> معانی دیگر : (کشتی گیری) بازوبند (پیچاندن دست حریف به پشت او)

معنی : دست بند مجرمین معانی دیگر : (کشتی گیری) بازوبند (پیچاندن دست حریف به پشت او)

hammerlock

hammerlocks

<hr> چکش کار چون اهنگرومانندان

چکش کار چون اهنگرومانندان

hammerman

hammers

hammersmith

hammerstein ll

hammerstone

<hr> (پزشکی)، شست کژی (خمیدگی قلاب مانند شست پا به طرف پایین)، شست چمبری، چمبر شست

(پزشکی)، شست کژی (خمیدگی قلاب مانند شست پا به طرف پایین)، شست چمبری، چمبر شست

واژه های حرف "h"