nightriders

nightriding

<hr> در شب، شب ها، بر شب، شبگاه، شبانگاه، شبانگاه he works nights and sleeps during daytime شبها کار میکند و در طول روز میخوابد

در شب، شب ها، بر شب، شبگاه، شبانگاه، شبانگاه he works nights and sleeps during daytime شبها کار میکند و در طول روز میخوابد

nights

nightscape

<hr> (گیاه شناسی)، تاجریزی (گیاهان جنس solanum که برگ های پنج پره دارند)، رجوع شود به: belladonna، سگ انگور، انگور سگ، عنب الثعب

(گیاه شناسی)، تاجریزی (گیاهان جنس solanum که برگ های پنج پره دارند)، رجوع شود به: belladonna، سگ انگور، انگور سگ، عنب الثعب

nightshade

nightshine

<hr> (مردانه و پسرانه) پیراهن خواب

(مردانه و پسرانه) پیراهن خواب

nightshirt

nightshirts

<hr> (ماه و برخی سیارات) نیمکره ی تاریک (نیمی که پشت به خورشید دارد)

(ماه و برخی سیارات) نیمکره ی تاریک (نیمی که پشت به خورشید دارد)

nightside

nightspot

nightspots

<hr> میز کنار بستر، میز کوچک پهلوی تختخواب

میز کنار بستر، میز کوچک پهلوی تختخواب

nightstand

<hr> معنی : چوب قانون، باتون پاسبان <hr> معانی دیگر : چوبدستی پاسبان ها، باتون، باتوم پاسبان

معنی : چوب قانون، باتون پاسبان معانی دیگر : چوبدستی پاسبان ها، باتون، باتوم پاسبان

nightstick

nighttide

<hr> معنی : شب، شبانگاه <hr> معانی دیگر : شب تا صبح، غروب تا سحر، شب هنگام، شبگاه، شبانگاه یعنی ازمغرب تاسپیده دم

معنی : شب، شبانگاه معانی دیگر : شب تا صبح، غروب تا سحر، شب هنگام، شبگاه، شبانگاه یعنی ازمغرب تاسپیده دم

nighttime

nightwake

<hr> (نادر) ولگرد شبانه، فاحشه ی دوره گرد (در شب ها)، دزد شبانه، کسیکه شب در خواب راه میرود، جانور شب پر

(نادر) ولگرد شبانه، فاحشه ی دوره گرد (در شب ها)، دزد شبانه، کسیکه شب در خواب راه میرود، جانور شب پر

nightwalker

nightwalkers

nightwards

nightwear

nightwing

nightwish

nightwolf

nightwork

nightworker

<hr> (زنانه ) لباس خواب، پیراهن خواب

(زنانه ) لباس خواب، پیراهن خواب

nighty

nighty night

nighty-night

nigligence

nigligible

nigms

nignay

nignog

nignye

nigori

nigotiator

nigra

nigranilin

nigraniline

nigre

<hr> معنی : سیاهی، تیرگی، سیاه چردگی، سیاه شدگی <hr> معانی دیگر : سیاهی، سیاه شدگی، تیرگی، سیاه چردگی

معنی : سیاهی، تیرگی، سیاه چردگی، سیاه شدگی معانی دیگر : سیاهی، سیاه شدگی، تیرگی، سیاه چردگی

nigrescence

<hr> معنی : سیاه شونده <hr> معانی دیگر : (نادر)، متمایل به سیاه شدن، سیه گرای، سیاهپوست

معنی : سیاه شونده معانی دیگر : (نادر)، متمایل به سیاه شدن، سیه گرای، سیاهپوست

واژه های حرف "n"