participation charges

participation financing

participation in

participation mystique

participation stock

participative

participative budgeting

participative management

participatively

participator

participators

participatory

participatory action research

participatory democracy

participatory forestry

participatory gis

participatress

<hr> معنی : وابسته بوجه وصفی <hr> معانی دیگر : (دستور زبان) وابسته به وجه وصفی (یا صفت فعلی)

معنی : وابسته بوجه وصفی معانی دیگر : (دستور زبان) وابسته به وجه وصفی (یا صفت فعلی)

participial

participiality

participialization

participialize

participially

participile

<hr> معنی : وجه وصفی، وجه وصفی معلوم، وجه وصفی مجهول، صفت مفعولی <hr> معانی دیگر : (دستور زبان) وجه وصفی، صفت فعلی

معنی : وجه وصفی، وجه وصفی معلوم، وجه وصفی مجهول، صفت مفعولی معانی دیگر : (دستور زبان) وجه وصفی، صفت فعلی

participle

participles

particla arrangment

<hr> معنی : ذره، لفظ، حرف، خرده، ریزه <hr> معانی دیگر : ریزک، ریزچه، فروهر، خش، خردیزه، پاریزه

معنی : ذره، لفظ، حرف، خرده، ریزه معانی دیگر : ریزک، ریزچه، فروهر، خش، خردیزه، پاریزه

particle

particle accelerator

particle beam

<hr> (تخته ای که از خرده چوب و خاک اره درست شده ) تخته ی خرده چوب

(تخته ای که از خرده چوب و خاک اره درست شده ) تخته ی خرده چوب

particle board

particle charge

particle density

particle detector

particle diameter

particle dimension

particle displacement

particle filter

particle filters

particle flow

particle growth

particle impact

particle in cell

<hr> (بخشی از فیزیک که با ذرات اتمی و کارمایه ی آنها سروکار دارد) فیزیک ذرات اتمی، ریزچه فیزیک، فیزیک ذرات

(بخشی از فیزیک که با ذرات اتمی و کارمایه ی آنها سروکار دارد) فیزیک ذرات اتمی، ریزچه فیزیک، فیزیک ذرات

واژه های حرف "p"