صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ج" - لغت نامه دهخدا
جای گزین شدن
جایجرود
جایدر
جایرلو
جایره
جایریه
جایز
جایز التصرف
جایز الخطا
جایز الطرفین
جایز بودن
جایز شدن
جایز شمردن
جایزاد
جایزالتصرف
جایزالخطا
جایزالطرفین
جایزان
جایزان نو
جایزان کهنه
جایزه
جایشه
جایعه
جایمش
جایمند
جاین
جایپور
جایکن شدن
جایگاه
جایگاه نشست
جایگاه گرفتن
جایگزین
جایگه
جایگه ساختن
جایگیر
جایگیر افتادن
جایگیر بودن
جایگیر شدن
جایگیری
جایی
جاییدن
جایین
جب
جب ء
جب الطلعه
جب الکلب
جب باج
جب یوسف
بیشتر