صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ج" - لغت نامه دهخدا
جرزان
جرزبان
جرزجان
جرزدان
جرزم
جرزن
جرزننده
جرزنی
جرزه
جرزوان
جرزون
جرزیان
جرزیم
جرس
جرس آسا
جرس اسا
جرس بستن
جرس جنبان
جرس جنبانی
جرس جنبانیدن
جرس دار
جرس زدن
جرس غوزه
جرس کر
جرسام
جرست
جرسمه
جرسه
جرسهای زر
جرسهای زرین
جرسی
جرسیف
جرش
جرشب
جرشبه
جرشت
جرشع
جرشفت
جرشم
جرشمه
جرشه عنس
جرشوم
جرشون
جرشی
جرشیق
جرشیه
جرض
جرضم
بیشتر