صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ش" - لغت نامه دهخدا
شسب
شست
شست آویز
شست اویز
شست میر
شست نهادن
شست و شو
شست و شوی
شست کردن
شست گر
شست گشادن
شست گشودن
شست گیر
شست یاز
شست یازی
شستا
شستان
شستجه
شستر
شستری
شستشو
شستم
شستمین
شستن
شستنگاه
شستنی
شسته
شستک
شستکات
شستکه
شستگانی
شستگاه
شستگی
شستی
شسع
شسعن
شسف
شسل
شسله
شسن
شسه
شسوب
شسوس
شسوع
شسوف
شسپ
شسیب
شسیس
بیشتر