صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ع" - لغت نامه دهخدا
عقده گشای
عقده گشایی
عقده گشودن
عقدهالانصاف
عقدهالجوف
عقدهالذنب
عقدهالرأس
عقدهالصفراء
عقدهالصلیب
عقدکنان
عقدی
عقدیون
عقر
عقر بابل
عقر قرحا
عقراء
عقرالسدن
عقران
عقرب
عقرب بحری
عقرب زده
عقرب ساعت
عقرب سلیمانی
عقرب نیلوفری
عقربا ء
عقرباء
عقربابل
عقربان
عقربانه
عقربخانه
عقربه
عقربک
عقربی
عقرس
عقرطل
عقرقرحا
عقرقس
عقرقوف
عقرقوفی
عقرما
عقرمی
عقره
عقری
عقز
عقش
عقص
عقصاء
عقصه
بیشتر