عقبات

عقبان

عقبانی

عقبدار

عقبله

<hr> مترادف عقبه : پی آمد، دنباله، نتیجه، دشوار، سخت

مترادف عقبه : پی آمد، دنباله، نتیجه، دشوار، سخت

عقبه

عقبول

عقبوله

<hr> مترادف عقبی : آخرت، اخری، رستاخیز، عقبا، قیامت <hr> متضاد عقبی : دنیا <hr> برابر پارسی : رستاخیز، روز واپسین، جهان دیگر

مترادف عقبی : آخرت، اخری، رستاخیز، عقبا، قیامت متضاد عقبی : دنیا برابر پارسی : رستاخیز، روز واپسین، جهان دیگر

عقبی

<hr> مترادف عقد : بند، پیوند، گره، بستن، پیمان بستن، عهدبستن، گره زدن | گردن بند، گلوبند <hr> برابر پارسی : پیمان، پیوند، بستن، گره زدن، پیوند زناشویی، گواه گیران

مترادف عقد : بند، پیوند، گره، بستن، پیمان بستن، عهدبستن، گره زدن | گردن بند، گلوبند برابر پارسی : پیمان، پیوند، بستن، گره زدن، پیوند زناشویی، گواه گیران

عقد

عقد الانامل

عقد امان

عقد انامل

عقد بستن

عقد بستگی

عقد بند

عقد رو

عقد روان

عقد زفاف

عقد شدن

عقد نامچه

عقد نماز

عقد نمکین

عقد کردن

عقدا

عقداء

عقدالانامل

عقدان

عقدانه

عقدبستگی

عقدبند

عقدت

عقدت گشا

عقدتان

عقدتین

عقدساز

عقدنامجه

<hr> برابر پارسی : پیمان نامه

برابر پارسی : پیمان نامه

عقدنامه

عقدنامچه

<hr> مترادف عقده : گره، دشواری، فشار، گیر، محظور <hr> برابر پارسی : گره، پیچیدگی، گره روانی

مترادف عقده : گره، دشواری، فشار، گیر، محظور برابر پارسی : گره، پیچیدگی، گره روانی

واژه های حرف "ع" - لغت نامه دهخدا