صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ق" - لغت نامه دهخدا
قبر و دفن
قبر پیغمبری
قبر کوهانی
قبراء
قبراثا
قبراق
قبرالعبادی
قبرالنذور
قبراه
قبربابا
قبرس
قبرستان
قبرسی
قبرغه
قبرقه
قبره
قبروت هتاوه
قبرونیا
قبرکن
قبرگاه
قبری
قبریان
قبریانی
قبرین
قبز
قبس
قبسطاله
قبش
قبشور
قبص
قبصئیل
قبصاء
قبصایم
قبصه
قبصی
قبض
قبض الواصل
قبض الوصول
قبض جان
قبض خارج
قبض خاطر
قبض داخل
قبض روح
قبض روح کردن
قبض شدن
قبض شکم
قبض و اقباض
قبض و بسط
بیشتر