لغت نامه دهخدا

پارشکنی

پارفت

پارفه

پارل

<hr> مترادف پارلمان : سنا، مجلس، مجلس شورا <hr> برابر پارسی : مهستان

مترادف پارلمان : سنا، مجلس، مجلس شورا برابر پارسی : مهستان

پارلمان

پارلمان تاریسم

پارلمانتاریسم

پارلمنت طویل

پارلوآر بورژواها

پارلوار بورژواها

پارم

پارم و پلزانس

پارمانتیه

پارمنید

پارمنین

پارمه زان

پارمیر

پارناس

پارناسین

پارنان

پارنج

پارنجن

پارنل

پارنی

پارنیک

<hr> مترادف پاره : برخ، برخه، تکه، جزء، قطعه، لخت، بهر، حصه، قسمت، بخش، فصل، دریده، شرحه، گسسته، گسیخته، ژنده، غاز، فرسوده، مندرس، خرقه، مرقع، وصله، پرش، پرواز، پریدن، باج، خراج، رشوت، رشوه، کود

مترادف پاره : برخ، برخه، تکه، جزء، قطعه، لخت، بهر، حصه، قسمت، بخش، فصل، دریده، شرحه، گسسته، گسیخته، ژنده، غاز، فرسوده، مندرس، خرقه، مرقع، وصله، پرش، پرواز، پریدن، باج، خراج، رشوت، رشوه، کود

پاره

پاره خوار

پاره دم

پاره دهنده

پاره دوختن

<hr> مترادف پاره دوز : پینه دوز، تعمیرگر، کفشدوز، لاخه دوز

مترادف پاره دوز : پینه دوز، تعمیرگر، کفشدوز، لاخه دوز

پاره دوز

پاره دوزی

پاره لو مونیال

پاره پار

<hr> مترادف پاره پاره : بخش بخش، تکه تکه، چاک چاک، شرحه شرحه، قسمت قسمت، قطعه قطعه، لخت لخت، مرقع، مندرس

مترادف پاره پاره : بخش بخش، تکه تکه، چاک چاک، شرحه شرحه، قسمت قسمت، قطعه قطعه، لخت لخت، مرقع، مندرس

پاره پاره

پاره پاره زاده

<hr> مترادف پاره پوره : پاره پاره، ژنده، فرسوده، مندرس

مترادف پاره پوره : پاره پاره، ژنده، فرسوده، مندرس

پاره پوره

پاره کار

پارهازی یس

<hr> مترادف پارو : برف افکن، برف روب، پاروب

واژه های حرف "پ" - لغت نامه دهخدا