لغت نامه دهخدا

کاس سو

<hr> مترادف کاسب : بازاری، بازرگان، پیشه ور، سوداگر، کاسبکار، محترف، معامله گر، حسابگر <hr> برابر پارسی : سوداگر، پیشه ور، فروشنده

مترادف کاسب : بازاری، بازرگان، پیشه ور، سوداگر، کاسبکار، محترف، معامله گر، حسابگر برابر پارسی : سوداگر، پیشه ور، فروشنده

<hr> مترادف کاسب کار : سوداگر، کاسب، معامله گر، حسابگر

مترادف کاسب کار : سوداگر، کاسب، معامله گر، حسابگر

<hr> مترادف کاست : کاهش، کمی، نقصان، طبقه | نوار <hr> متضاد کاست : افزایش

مترادف کاست : کاهش، کمی، نقصان، طبقه | نوار متضاد کاست : افزایش

<hr> مترادف کاستی : کاهش، کمی، منقصت، نقص، نقصان، نقیصه <hr> متضاد کاستی : فزونی، کمال

مترادف کاستی : کاهش، کمی، منقصت، نقص، نقصان، نقیصه متضاد کاستی : فزونی، کمال

<hr> مترادف کاسد : بی رواج، بی رونق، راکد، سست، شهروا <hr> متضاد کاسد : رواج، پررونق

مترادف کاسد : بی رواج، بی رونق، راکد، سست، شهروا متضاد کاسد : رواج، پررونق