صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ک" - لغت نامه دهخدا
کمری شدن
کمریا
کمرینا
کمز
کمزار
کمزه
کمسار
کمسان
کمست
کمسک
کمسیون
کمش
کمشتکین جاندار
کمشخانه لی
کمشه
کمشور
کمشچه
کمع
کمعره
کمفه
کمق
کمل
کمله
کملول
کملکان
کملی
کملیان
کملین
کمم
کممه
کمناء
کمنجه
کمند
کمند افکن
کمند افکندن
کمند انداختن
کمند انداز
کمند اندازی
کمندافکن
کمندان
کمندانداز
کمنداندازی
کمنددزد
کمنه
کمنی
کمه
کمهاء
کمهد
بیشتر