فرهنگ عمید

تیج

<hr> مترادف تیر : گلوله، پیکان، خدنگ، سهم، ناوک، گلوله فشنگ، عطارد، چوب، سرطان، تاریک، تیره، سیاه، کمرنگ، بهره، بخش، حصه، قسمت، چوب دار بام، دیرک چادر، کشتی ، شاه تیر، حمال، مرد اول بازی، چوبک، وردنه

مترادف تیر : گلوله، پیکان، خدنگ، سهم، ناوک، گلوله فشنگ، عطارد، چوب، سرطان، تاریک، تیره، سیاه، کمرنگ، بهره، بخش، حصه، قسمت، چوب دار بام، دیرک چادر، کشتی ، شاه تیر، حمال، مرد اول بازی، چوبک، وردنه

تیر

تیر اهن

تیرآهن

تیراست

<hr> مترادف تیرانداز : تیرافکن

مترادف تیرانداز : تیرافکن

تیرانداز

<hr> مترادف تیراژ : شمارگان، تعداد نسخه چاپ <hr> برابر پارسی : شمارگان

مترادف تیراژ : شمارگان، تعداد نسخه چاپ برابر پارسی : شمارگان

تیراژ

<hr> مترادف تیراژه : رنگین کمان، قوس وقزح، تیراژی

مترادف تیراژه : رنگین کمان، قوس وقزح، تیراژی

تیراژه

<hr> مترادف تیرباران : تیراندازی، گلوله باران، اعدام

مترادف تیرباران : تیراندازی، گلوله باران، اعدام

تیرباران

تیربند

تیرتخش

<hr> مترادف تیردان : ترکش، تیرکش، جوله، کیش

مترادف تیردان : ترکش، تیرکش، جوله، کیش

تیردان

<hr> مترادف تیررس : برد تیر، آماج، پرتاب

مترادف تیررس : برد تیر، آماج، پرتاب

تیررس

تیرروز

تیرزن

تیرست

تیرم

<hr> مترادف تیره : تاریک، تار، دیجور، ظلمانی، مظلم ، اسود، سیاه، سیه فام، قره، کبود، کدر، مشکی، ابهام آمیز، مبهم، ایل، خاندان، طایفه، قبیله، قوم، نسل، جنس، گونه، نوع، منغص، مکدر، ملول، غمین، حزین، غمگین، گرفته، دژم، غمناک، گ <hr> متضاد تیره : روشن

مترادف تیره : تاریک، تار، دیجور، ظلمانی، مظلم ، اسود، سیاه، سیه فام، قره، کبود، کدر، مشکی، ابهام آمیز، مبهم، ایل، خاندان، طایفه، قبیله، قوم، نسل، جنس، گونه، نوع، منغص، مکدر، ملول، غمین، حزین، غمگین، گرفته، دژم، غمناک، گ متضاد تیره : روشن

تیره

<hr> مترادف تیره بخت : بدبخت، تیره بخت، تیره روز، سیه روز، سیاه بخت، شوربخت، مفلوک <hr> متضاد تیره بخت : خوشبخت

مترادف تیره بخت : بدبخت، تیره بخت، تیره روز، سیه روز، سیاه بخت، شوربخت، مفلوک متضاد تیره بخت : خوشبخت

تیره بخت

<hr> مترادف تیره دل : بدخواه، قسی القلب ، بدرای، بدسگال، تیره ضمیر، کوردل، گمراه، منحرف، نادرست <hr> متضاد تیره دل : نیک دل، خیرخواه، مهربان

مترادف تیره دل : بدخواه، قسی القلب ، بدرای، بدسگال، تیره ضمیر، کوردل، گمراه، منحرف، نادرست متضاد تیره دل : نیک دل، خیرخواه، مهربان

تیره دل

تیره رای

تیره رنگ

تیره روان

<hr> مترادف تیره روز : بداقبال، بدروزگار، سیه روز، شوربخت، مفلوک <hr> متضاد تیره روز : خوش اقبال، خوش بخت

مترادف تیره روز : بداقبال، بدروزگار، سیه روز، شوربخت، مفلوک متضاد تیره روز : خوش اقبال، خوش بخت

تیره روز

<hr> برابر پارسی : سپردیس

تیروئید

تیروکسین

تیرپرتاپ

<hr> مترادف تیرک : دیرک، ستون چوبی، تیرکوچک

مترادف تیرک : دیرک، ستون چوبی، تیرکوچک

تیرک

<hr> مترادف تیرکش : ترکش، تیردان، جوله، کیش

مترادف تیرکش : ترکش، تیردان، جوله، کیش

تیرکش

تیرکمان

تیرگان

تیرگر

<hr> مترادف تیرگی : تاری، تاریکی، سیاهی، ظلمت ، کدورت، کدورت خاطر، کین، کینه <hr> متضاد تیرگی : روشنایی

مترادف تیرگی : تاری، تاریکی، سیاهی، ظلمت ، کدورت، کدورت خاطر، کین، کینه متضاد تیرگی : روشنایی

تیرگی

تیریز

<hr> مترادف تیز : تند، حاد، چابک، سریع، برا، بران، برنده ، پرادویه، تلخ مزه، گس، باد، ریح، گوز، باهوش، دقیق، هوشیار، زیرک <hr> متضاد تیز : کند، دیرفهم، کم هوش

مترادف تیز : تند، حاد، چابک، سریع، برا، بران، برنده ، پرادویه، تلخ مزه، گس، باد، ریح، گوز، باهوش، دقیق، هوشیار، زیرک متضاد تیز : کند، دیرفهم، کم هوش

تیز

تیز رفتار

تیز چنگ

<hr> مترادف تیزاب : اسید نیتریک، جوهر شوره

مترادف تیزاب : اسید نیتریک، جوهر شوره

تیزاب

تیزبال

<hr> مترادف تیزبین : تیزنظر، تیزنگر، دقیق، روشن بین، زیرک، کنجکاو، عاقبت اندیش، عاقبت نگر، مال اندیش، صائب نظر، باریک بین

مترادف تیزبین : تیزنظر، تیزنگر، دقیق، روشن بین، زیرک، کنجکاو، عاقبت اندیش، عاقبت نگر، مال اندیش، صائب نظر، باریک بین

تیزبین

تیزبینی

تیزتاو

تیزدست

تیزدم

تیزدندان

تیزرفتار

<hr> مترادف تیززبان : چیره، ذلیق، بلیغ، فصیح، زبان آور <hr> متضاد تیززبان : الکن، پریش زبان، زبان پریش، گنگ، اصم

مترادف تیززبان : چیره، ذلیق، بلیغ، فصیح، زبان آور متضاد تیززبان : الکن، پریش زبان، زبان پریش، گنگ، اصم

واژه های حرف "ت" - فرهنگ عمید