فرهنگ عمید

روبل

<hr> مترادف روبند : برقع، غشا، ماسک، نقاب

مترادف روبند : برقع، غشا، ماسک، نقاب

روبند

<hr> مترادف روبنده : برقع، نقاب

مترادف روبنده : برقع، نقاب

روبنده

روبه

روبه راه

روبه رو

روبه مزاج

روبهانه

روبهک

<hr> مترادف روبوسی : مصافحه

روبوسی

روبیان

<hr> مترادف روبیدن : جارو کردن، رفتن، روفتن

مترادف روبیدن : جارو کردن، رفتن، روفتن

روبیدن

روبیده

روبیدیوم

روتاری

روتازگی

روتختی

روترش

روتنیوم

روث

روج

<hr> مترادف روح : جان، روان، امر، وحی، فرشته، ملک، صفا <hr> متضاد روح : جسد، جسم، کالبد <hr> برابر پارسی : روان، روان، جان، فروهر

مترادف روح : جان، روان، امر، وحی، فرشته، ملک، صفا متضاد روح : جسد، جسم، کالبد برابر پارسی : روان، روان، جان، فروهر

روح

روح افزا

روح الارواح

<hr> مترادف روح الامین : جبرئیل، فرشته، ملک

مترادف روح الامین : جبرئیل، فرشته، ملک

روح الامین

روح القدس

روح اللـه

روح الله

<hr> مترادف روح پرور : جانفزا، روانبخش، روح افزا، روحبخش <hr> برابر پارسی : جانفزا، شادی بخش

مترادف روح پرور : جانفزا، روانبخش، روح افزا، روحبخش برابر پارسی : جانفزا، شادی بخش

روح پرور

<hr> مترادف روحانی : آخوند، کاتوزی، مجتهد، ملا، روحی، معنوی، ملکوتی ، جسمانی <hr> متضاد روحانی : غیرروحانی <hr> برابر پارسی : ایرمان، دین یار، کاتوزی، مُغمَرد، مینوی، وخشی

مترادف روحانی : آخوند، کاتوزی، مجتهد، ملا، روحی، معنوی، ملکوتی ، جسمانی متضاد روحانی : غیرروحانی برابر پارسی : ایرمان، دین یار، کاتوزی، مُغمَرد، مینوی، وخشی

روحانی

<hr> برابر پارسی : دین بران

روحانیت

<hr> برابر پارسی : دین مداران

برابر پارسی : دین مداران

روحانیون

روخ

روخ چکاد

<hr> مترادف رود : جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر، جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک، ساز

مترادف رود : جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر، جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک، ساز

واژه های حرف "ر" - فرهنگ عمید