فرهنگ عمید

<hr> مترادف شهریار : پادشاه، خدیو، خسرو، سلطان، شاهنشاه، شاه، ملک <hr> متضاد شهریار : رعیت

مترادف شهریار : پادشاه، خدیو، خسرو، سلطان، شاهنشاه، شاه، ملک متضاد شهریار : رعیت

شهریار

شهریاری

شهریده

شهریر

<hr> مترادف شهریه : ادرار، راتبه، ماهانه، ماهیانه، مستمری، مشاهره، مواجب <hr> برابر پارسی : ماهانه

مترادف شهریه : ادرار، راتبه، ماهانه، ماهیانه، مستمری، مشاهره، مواجب برابر پارسی : ماهانه

شهریه

شهریور

شهریورگان

شهزاده

<hr> مترادف شهسوار : چابک، دلیر، شاه سوار، شوالیه، عیار

مترادف شهسوار : چابک، دلیر، شاه سوار، شوالیه، عیار

شهسوار

شهلا

شهلنگ

شهله

شهلیدن

شهلیده

<hr> مترادف شهم : جلد، چابک، چالاک، فرز

مترادف شهم : جلد، چابک، چالاک، فرز

شهم

<hr> مترادف شهنا : سرنا، سورنا، نای، نی

مترادف شهنا : سرنا، سورنا، نای، نی

شهنا

شهناز

شهنشاه

شهنشه

شهنگانه

شهه

شهوات

شهوار

<hr> مترادف شهوانی : شهوت پرست، شهوی، نفسانی <hr> متضاد شهوانی : روحانی

مترادف شهوانی : شهوت پرست، شهوی، نفسانی متضاد شهوانی : روحانی

شهوانی

<hr> مترادف شهوت : باء، شبق، میل، هوس، هوی <hr> برابر پارسی : خواهش دل، کامجویی، بسیار خواهی، بسیار، ورن

مترادف شهوت : باء، شبق، میل، هوس، هوی برابر پارسی : خواهش دل، کامجویی، بسیار خواهی، بسیار، ورن

شهوت

شهوت آلود

<hr> مترادف شهوت الود : ( شهوت آلود ) شهوت آلوده، شهوتبار، شهوتناک، هوس آلود، هوسناک

مترادف شهوت الود : ( شهوت آلود ) شهوت آلوده، شهوتبار، شهوتناک، هوس آلود، هوسناک

شهوت الود

<hr> مترادف شهوت انگیز : شهوتزا، مبهی، مشهی، هوس انگیز، هوسبار، سکسی، لوند

مترادف شهوت انگیز : شهوتزا، مبهی، مشهی، هوس انگیز، هوسبار، سکسی، لوند

شهوت انگیز

شهوت بار

<hr> مترادف شهوت ران : بوالهوس، حشری، شبق، شهوتی، هوسباز، هوسران

مترادف شهوت ران : بوالهوس، حشری، شبق، شهوتی، هوسباز، هوسران

شهوت ران

شهوت رانی

<hr> مترادف شهوت پرست : بوالهوس، پرشهوت، حشری، شهوانی <hr> برابر پارسی : بسیار کامجو

مترادف شهوت پرست : بوالهوس، پرشهوت، حشری، شهوانی برابر پارسی : بسیار کامجو

شهوت پرست

<hr> مترادف شهود : دریافت، کشف، گواهان، ناظران

مترادف شهود : دریافت، کشف، گواهان، ناظران

شهود

شهور

شهوق

شهپر

شهکار

شهی

<hr> مترادف شهید : کشته، شاهد، گواه <hr> برابر پارسی : جانباخته

مترادف شهید : کشته، شاهد، گواه برابر پارسی : جانباخته

شهید

شهیده

<hr> مترادف شهیر : بنام، پرآوازه، سرشناس، شهره، مشهور، معروف، نام آور، نامدار، نامور، نامی <hr> متضاد شهیر : گمنام <hr> برابر پارسی : نامدار، نامور، نامی

مترادف شهیر : بنام، پرآوازه، سرشناس، شهره، مشهور، معروف، نام آور، نامدار، نامور، نامی متضاد شهیر : گمنام برابر پارسی : نامدار، نامور، نامی

واژه های حرف "ش" - فرهنگ عمید