فرهنگ عمید

<hr> مترادف گربه : پیشی، سنور

مترادف گربه : پیشی، سنور

گربه

گربه بید

<hr> برابر پارسی : امروز و فردا کردن، سر دوانی، بهانه جویی

برابر پارسی : امروز و فردا کردن، سر دوانی، بهانه جویی

گربه رقصانی

گربه سان

گربه سانان

گربه شان

گربه شانی

گربه شور

گربه کوره

گربه گون

گربک

گربکو

گربگک

گرجی

گرختن

<hr> مترادف گرد : پهلوان، تهمتن، دلیر، رشید، قهرمان، مبارز، یل | حلقه، دایره، دوار، گلوله، مدور | خاک، غبار، پودر، گردش

مترادف گرد : پهلوان، تهمتن، دلیر، رشید، قهرمان، مبارز، یل | حلقه، دایره، دوار، گلوله، مدور | خاک، غبار، پودر، گردش

گرد

گرد بر گرد

گردآلود

گردآلودگی

گردآمده

گردآوری

گردا

<hr> مترادف گرداب : ورطه، طوفان

مترادف گرداب : ورطه، طوفان

گرداب

گرداس

گردافشانی

گردافکن

<hr> مترادف گردالود : ( گردآلود ) غبارآلود، گردآلوده، گردناک، مغبر

مترادف گردالود : ( گردآلود ) غبارآلود، گردآلوده، گردناک، مغبر

گردالود

گردالودگی

گردامده

<hr> مترادف گردان : دوار، سیار، گردنده، جاری، روان، سیال، متحول، متغیر، منقلب <hr> متضاد گردان : ثابت

مترادف گردان : دوار، سیار، گردنده، جاری، روان، سیال، متحول، متغیر، منقلب متضاد گردان : ثابت

گردان

گردان سپهر

<hr> مترادف گرداندن : به گردش درآوردن، پردادن، چرخاندن، حرکت دادن، برگردانیدن، تحریف کردن، تغییردادن، دگرگون ساختن، منحرف کردن

مترادف گرداندن : به گردش درآوردن، پردادن، چرخاندن، حرکت دادن، برگردانیدن، تحریف کردن، تغییردادن، دگرگون ساختن، منحرف کردن

گرداندن

گردانده

گرداننده

گردانگیز

گردانیا

گردانیه

<hr> مترادف گرداوری : ( گردآوری ) تالیف، تدوین، جمع آوری، ضبط

مترادف گرداوری : ( گردآوری ) تالیف، تدوین، جمع آوری، ضبط

گرداوری

گرداوژن

<hr> مترادف گرداگرد : اطراف، پیرامون، حوالی، حول وحوش، دورتادور

مترادف گرداگرد : اطراف، پیرامون، حوالی، حول وحوش، دورتادور

واژه های حرف "گ" - فرهنگ عمید