گویش مازنی

خروزه کله

خروس وانگ

خروس کاله

خروسک

<hr> مترادف خروش : بانگ، ندا، دادوبیداد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره، نفیر، هیاهو ، افغان، زاری، ضجه <hr> متضاد خروش : سکوت

مترادف خروش : بانگ، ندا، دادوبیداد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره، نفیر، هیاهو ، افغان، زاری، ضجه متضاد خروش : سکوت

خروش

خروش جاری

خروش خو

خروشرو

خروشک

خرون

خروندی دشو

خروک

خرپا

خرپات

خرپاس

خرپشت

خرپنبه

خرپنو

خرپه

خرچ

<hr> مترادف خرچنگ : چنگار، کلنجار، سرطان

مترادف خرچنگ : چنگار، کلنجار، سرطان

خرچنگ

خرک

خرک به

خرک جز بز

خرک جوز موز

خرک نو

خرک چی

<hr> مترادف خرکار : پرکار، بسیارفعال، پرتحرک <hr> متضاد خرکار : کم کار، کند، کم تحرک

مترادف خرکار : پرکار، بسیارفعال، پرتحرک متضاد خرکار : کم کار، کند، کم تحرک

خرکار

خرکاره

خرکنگل

<hr> مترادف خرکچی : الاغی، خربان، خربنده، خرران

مترادف خرکچی : الاغی، خربان، خربنده، خرران

خرکچی

خرکیر

خرگل

<hr> مترادف خرگوش : ارنب، دوشان

مترادف خرگوش : ارنب، دوشان

خرگوش

خرگوش چر

خرگوش چرک

خرگوشک

خری

خری کلاچی

خرید بشین

خرید هاکردن

خریدخار

خریس

خریسه

خریم

خریم تلار

خریم دو

خرین

واژه های حرف "خ" - گویش مازنی