گویش مازنی

سردره

سردری

سردست

سردسر

سردسه

سرده تیم

سرده نشل

سردو

سردور

سردوی رجه

سردچی

<hr> مترادف سردی : برودت، سرما، بی علاقگی، دلسردی، سردمزاجی، بی روحی، خشکی، بی اعتنایی، بی توجهی ، بی میلی <hr> متضاد سردی : گرما، گرمی

مترادف سردی : برودت، سرما، بی علاقگی، دلسردی، سردمزاجی، بی روحی، خشکی، بی اعتنایی، بی توجهی ، بی میلی متضاد سردی : گرما، گرمی

سردی

سردی سر

سردی هاکردن

سردی وردی

سردینگوئن

<hr> مترادف سرراست : مستقیم، بی پیچ وخم، بی کم وکاست، درست، روراست، صریح، مشخص، واضح | مستقیم، مستقیم

مترادف سرراست : مستقیم، بی پیچ وخم، بی کم وکاست، درست، روراست، صریح، مشخص، واضح | مستقیم، مستقیم

سرراست

سررجه

سرزا

سرزمی چال

سرزن

سرساب بین

سرساب هاکردن

سرسبی

سرسخن نئوتن

سرسر

سرسردی

سرسره

<hr> مترادف سرسری : بی دقت، سهل انگار، مسامح، سهل انگارانه، تسامح آمیز، بی اساس، نسنجیده، بی پایه ، سطحی ، بی تأمل، بیهوده، یاوه، سبکسرانه <hr> متضاد سرسری : سنجیده، عمقی

مترادف سرسری : بی دقت، سهل انگار، مسامح، سهل انگارانه، تسامح آمیز، بی اساس، نسنجیده، بی پایه ، سطحی ، بی تأمل، بیهوده، یاوه، سبکسرانه متضاد سرسری : سنجیده، عمقی

سرسری

سرسسکه

سرسلاب

سرسم

سرسم بوردن

سرسمان

سرسنگ

سرسنگ بن سنگ

<hr> مترادف سرسنگین : بی التفات، سرگران، کم توجه، کم لطف، نامهربان <hr> متضاد سرسنگین : مهربان

مترادف سرسنگین : بی التفات، سرگران، کم توجه، کم لطف، نامهربان متضاد سرسنگین : مهربان

واژه های حرف "س" - گویش مازنی