گویش مازنی

مسباحی

مست موس

مسته مرد

مستک

مستکی

مسجد جامع ساری

مسف

مسمسوک

مسملک

<hr> مترادف مسن : بزرگ سال، پیر، جاافتاده، ریش سفید، زال، سال خورده، سال دیده، سالمند، شیخ، فرتوت، کلان سال، کهن سال، معمر <hr> متضاد مسن : برنا، جوان، خردسال <hr> برابر پارسی : سالخورده، کهنسال، پیر

مترادف مسن : بزرگ سال، پیر، جاافتاده، ریش سفید، زال، سال خورده، سال دیده، سالمند، شیخ، فرتوت، کلان سال، کهن سال، معمر متضاد مسن : برنا، جوان، خردسال برابر پارسی : سالخورده، کهنسال، پیر

مسن

مسنی

مسه خو

مسوا

مسپاک

مسک

<hr> مترادف مسکر : باده، شراب، عرق، مشروب، می، نبیذ، مستی بخش، نشئه زا <hr> متضاد مسکر : خماربخش، خمارآلود، خمارزا <hr> برابر پارسی : مستی ده، مستی آور، مست کن

مترادف مسکر : باده، شراب، عرق، مشروب، می، نبیذ، مستی بخش، نشئه زا متضاد مسکر : خماربخش، خمارآلود، خمارزا برابر پارسی : مستی ده، مستی آور، مست کن

مسکر

مسکلا

<hr> مترادف مسکون : آباد، قابل سکونت، سکنه دار <hr> متضاد مسکون : متروک، ناآباد، بی سکنه

مترادف مسکون : آباد، قابل سکونت، سکنه دار متضاد مسکون : متروک، ناآباد، بی سکنه

مسکون

مسکی

مسکین چال

مسگ مگیل

<hr> مترادف مسگر : ظروف مسی ساز

مترادف مسگر : ظروف مسی ساز

مسگر

مش

مش حال

مش می گهون

مش گی در بموئن

مشال

مشال پلیته

مشاورک

مشایی مله

<hr> مترادف مشبه : مانندشده، شبیه شده، ماننده، تشبیه شونده <hr> متضاد مشبه : مشبه به

مترادف مشبه : مانندشده، شبیه شده، ماننده، تشبیه شونده متضاد مشبه : مشبه به

مشبه

<hr> مترادف مشت : پنجه دست گره شده، ضربه دست گره شده

مترادف مشت : پنجه دست گره شده، ضربه دست گره شده

مشت

مشت بار

مشت مشت

مشتال

<hr> مترادف مشتری : بایع، خریدار، طرفدار، خواهان، خواستار، مایل، ارباب رجوع، برجیس <hr> برابر پارسی : خریدار، اورمزد، هرمز

مترادف مشتری : بایع، خریدار، طرفدار، خواهان، خواستار، مایل، ارباب رجوع، برجیس برابر پارسی : خریدار، اورمزد، هرمز

مشتری

مشتفه

<hr> مترادف مشتلق : مژده، مژدگانی

مترادف مشتلق : مژده، مژدگانی

مشتلق

مشتله قونه

مشته

مشتک

مشتی گیری

<hr> مترادف مشدی : داش مشدی، لوطی، مشتی

مترادف مشدی : داش مشدی، لوطی، مشتی

مشدی

<hr> مترادف مشرفه : مقدس، مقدسه، شریف

مترادف مشرفه : مقدس، مقدسه، شریف

مشرفه

<hr> مترادف مشرک : بدکیش، بی دین، زندیق، کافر، مرتد، ملحد ، ناموحد ، ثنوی مذهب <hr> متضاد مشرک : مؤمن، موحد، یگانه پرست <hr> برابر پارسی : چندخدایی، هنبازگیر

مترادف مشرک : بدکیش، بی دین، زندیق، کافر، مرتد، ملحد ، ناموحد ، ثنوی مذهب متضاد مشرک : مؤمن، موحد، یگانه پرست برابر پارسی : چندخدایی، هنبازگیر

واژه های حرف "م" - گویش مازنی