فرهنگ اسم ها

ابدیس

ابدین

<hr> برابر پارسی : بسیارفرزندی، چیرگی، نیکوکاران

برابر پارسی : بسیارفرزندی، چیرگی، نیکوکاران

ابرار

ابرارها

<hr> مترادف ابرام : اصرار، پافشاری، تأکید، مداومت، پیله، لجاجت، استوارسازی، ایستادگی، پایداری، مقاومت <hr> متضاد ابرام : نقض <hr> برابر پارسی : پافشاری، یکدندگی، سمجی، استوار کردن، پافشاری کردن

مترادف ابرام : اصرار، پافشاری، تأکید، مداومت، پیله، لجاجت، استوارسازی، ایستادگی، پایداری، مقاومت متضاد ابرام : نقض برابر پارسی : پافشاری، یکدندگی، سمجی، استوار کردن، پافشاری کردن

ابرام

ابراما

ابراهام

<hr> برابر پارسی : پرهام

ابراهیم

ابراهیم طاها

ابرسام

ابرش

ابرلی

ابرنگ

<hr> مترادف ابرو : ( آبرو ) احترام، اعتبار، جاه، حرمت، حیثیت، شرف، عرض، عرق، عزت، قدر، منزلت، ناموس

مترادف ابرو : ( آبرو ) احترام، اعتبار، جاه، حرمت، حیثیت، شرف، عرض، عرق، عزت، قدر، منزلت، ناموس

ابرو

ابرود

ابروشن

ابرون

<hr> مترادف ابریشم : بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر، تاره، زه، ساز، بریشم نواز، دستان ساز، نوازنده، درخت ابریشم، شب خسب

مترادف ابریشم : بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر، تاره، زه، ساز، بریشم نواز، دستان ساز، نوازنده، درخت ابریشم، شب خسب

ابریشم

ابسال

ابسالان

ابستا

ابش

ابشار

ابشن

ابلاتکا

ابلوج

ابناز

ابناس

<hr> برابر پارسی : ( آبنوس ) چوب سنگ

برابر پارسی : ( آبنوس ) چوب سنگ

ابنوس

ابنوش

<hr> برابر پارسی : پدر، بابا، پاپا

برابر پارسی : پدر، بابا، پاپا

ابو

ابوالحسن

ابوالحسین

ابوالعباس

ابوالعلا

ابوالفتح

ابوالفرج

ابوالفضل

ابوالقاسم

ابوبکر

ابوتراب

ابوذر

ابوریحان

ابوطالب

ابوعزیز

ابولفضل

ابومسلم

<hr> برابر پارسی : دوشیزگان، شتابیدن، نابسودگان

برابر پارسی : دوشیزگان، شتابیدن، نابسودگان

واژه های حرف "ا" - فرهنگ اسم ها