واژه نامه بختیاریکا

<hr> مترادف قصاب : سلاخ، گوشت فروش <hr> برابر پارسی : گوشت فروش

مترادف قصاب : سلاخ، گوشت فروش برابر پارسی : گوشت فروش

قصاب

<hr> مترادف قصاص : تلافی، سزا، عقوبت، یاسا <hr> برابر پارسی : سزا، کیفر، خون به خون

مترادف قصاص : تلافی، سزا، عقوبت، یاسا برابر پارسی : سزا، کیفر، خون به خون

قصاص

<hr> مترادف قصد : آهنگ، اراده، اندیشه، خواست، خواسته، داعیه، عزم، غایت، غرض، فکر، مراد، مقصد، مقصود، منظور، میل، نقشه، نیت، هدف <hr> برابر پارسی : آهنگ، گرای، گرایش، انگیزه، خواست

مترادف قصد : آهنگ، اراده، اندیشه، خواست، خواسته، داعیه، عزم، غایت، غرض، فکر، مراد، مقصد، مقصود، منظور، میل، نقشه، نیت، هدف برابر پارسی : آهنگ، گرای، گرایش، انگیزه، خواست

قصد

<hr> مترادف قصدا : باالارده، به تعمد، تعمداً، خواسته، عمداً، متعامداً، متعمداً | ( قصداً ) باالارده، به تعمد، تعمداً، خواسته، متعامداً، متعمداً <hr> متضاد قصدا : سهو

مترادف قصدا : باالارده، به تعمد، تعمداً، خواسته، عمداً، متعامداً، متعمداً | ( قصداً ) باالارده، به تعمد، تعمداً، خواسته، متعامداً، متعمداً متضاد قصدا : سهو

قصدا

قصه همراه با شعر

قصور کردن

قضو

<hr> مترادف قطار : راسته، رده، ردیف، صف، ترن <hr> برابر پارسی : ردیف، رده، آهن نورد، پشت سر هم

مترادف قطار : راسته، رده، ردیف، صف، ترن برابر پارسی : ردیف، رده، آهن نورد، پشت سر هم

قطار

قطار فشنگ

<hr> مترادف قطاع الطریق : دزد، راه بر، راهزن، سارق، قاطع طریق، قافله زن <hr> برابر پارسی : راهزنان

مترادف قطاع الطریق : دزد، راه بر، راهزن، سارق، قاطع طریق، قافله زن برابر پارسی : راهزنان

قطاع الطریق

قطاع الطریقی

<hr> مترادف قطره : جرعه، چکه <hr> برابر پارسی : چکه، چِکه، چکیده

مترادف قطره : جرعه، چکه برابر پارسی : چکه، چِکه، چکیده

قطره

قطره ای

قطره باران

قطره قطره

<hr> برابر پارسی : چکانه، چکه چکان، چکاننده

برابر پارسی : چکانه، چکه چکان، چکاننده

قطره چکان

قطع ارتباط کردن

قطع اقدام

قطع به یقین

قطع شدن افقی استخوان

قطع شده

قطع وصل کردن

قطع کامل استخوان

<hr> مترادف قطع کردن : برش دادن، بریدن، گسستن، گسیختن، موقوف کردن، تقطیع <hr> متضاد قطع کردن : وصل کردن <hr> برابر پارسی : بریدن، رهاکردن، گسلاندن

مترادف قطع کردن : برش دادن، بریدن، گسستن، گسیختن، موقوف کردن، تقطیع متضاد قطع کردن : وصل کردن برابر پارسی : بریدن، رهاکردن، گسلاندن

قطع کردن

قطع کننده

<hr> مترادف قطعه : پاره، تکه، خرده، دانه، عدد، فقره، لخت، بخش، پارچه، قطع، قاره <hr> برابر پارسی : تکه، بخش، پاره، تِکه

مترادف قطعه : پاره، تکه، خرده، دانه، عدد، فقره، لخت، بخش، پارچه، قطع، قاره برابر پارسی : تکه، بخش، پاره، تِکه

قطعه

قطعه زمین متناسب و بار اور

<hr> مترادف قطعه قطعه : بخش بخش، پاره پاره، تکه تکه، قسمت قسمت <hr> برابر پارسی : تکه تکه، پاره پاره

مترادف قطعه قطعه : بخش بخش، پاره پاره، تکه تکه، قسمت قسمت برابر پارسی : تکه تکه، پاره پاره

قطعه قطعه

قطعه قطعه کردن

<hr> مترادف قعر : انتها، بن، پایین، ته، ژرفا، ژرفنا، گودی <hr> متضاد قعر : بالا، رو <hr> برابر پارسی : ته، بن، ژرف، ژرفا

مترادف قعر : انتها، بن، پایین، ته، ژرفا، ژرفنا، گودی متضاد قعر : بالا، رو برابر پارسی : ته، بن، ژرف، ژرفا

قعر

قفس مرغان

<hr> مترادف قفل : بسته، بند، کلون، کوپله <hr> متضاد قفل : کلید <hr> برابر پارسی : کلون، کوپله، کِلان، چیلان، کلان

مترادف قفل : بسته، بند، کلون، کوپله متضاد قفل : کلید برابر پارسی : کلون، کوپله، کِلان، چیلان، کلان

قفل

قفه

ققشت

ققشت وندن

ققشت کنی

قل

قل تون

قل ره

قل زدن

قل و منار

قل و پل

قل کت

قل کنده

قلا

<hr> مترادف قلاده : طوق، گردن بند، یوغ، تا، عدد <hr> برابر پارسی : یوغ، زنجیر، بند، گِش

مترادف قلاده : طوق، گردن بند، یوغ، تا، عدد برابر پارسی : یوغ، زنجیر، بند، گِش

قلاده

قلاموره

<hr> مترادف قلب : دل، فواد، باطن خاطر، ذهن، بدل، تقلبی، شهروا، قلابی، ناسره، مرکز، میان، وسط، تقلب، تحریف <hr> برابر پارسی : دل، گِش

مترادف قلب : دل، فواد، باطن خاطر، ذهن، بدل، تقلبی، شهروا، قلابی، ناسره، مرکز، میان، وسط، تقلب، تحریف برابر پارسی : دل، گِش

واژه های حرف "ق" - واژه نامه بختیاریکا