واژه نامه بختیاریکا

لو حندو

لو خرده

لو دادن

لو داده شدن

لو دهنده

لو دگه

لو رفتن

لو رفته

لو ریشه

لو زحمی

لو شتری

لو لیز

لو لیس

لو وا لو

لو پدو

لو پند حری

لو گزه

لوار

<hr> مترادف لوازم : اثاث، اثاثه، ادات، اسباب، بساط، تجهیزات، مایحتاج، وسایل <hr> برابر پارسی : ابزارها، ابزار، افزار

مترادف لوازم : اثاث، اثاثه، ادات، اسباب، بساط، تجهیزات، مایحتاج، وسایل برابر پارسی : ابزارها، ابزار، افزار

لوازم

لوازم اشپزخانه

لوازم خانگی

لوج

لود

لور

لورت

لورتستن

لورنا

لورنیدن

لورنیده

لوره

لورهستن

<hr> برابر پارسی : بادامک

لوزه

<hr> مترادف لوس : بی مزه، خنک، یخ، بچه ننه، ننر

مترادف لوس : بی مزه، خنک، یخ، بچه ننه، ننر

لوس

لوس بازی

لوس شدن

لوس و بی معنی

لوسوری

لوشت

لوف

لوف اوردن

<hr> مترادف لول : سرحال، سرخوش، سرمست، شوخ چشم، ملنگ، نشئه، خراب، طافح، مست، قلم، لوله، جنبش، حرکت، وول، بی آزرم، بی حیا، بی شرم <hr> برابر پارسی : رده، رج، فراز، تراز

مترادف لول : سرحال، سرخوش، سرمست، شوخ چشم، ملنگ، نشئه، خراب، طافح، مست، قلم، لوله، جنبش، حرکت، وول، بی آزرم، بی حیا، بی شرم برابر پارسی : رده، رج، فراز، تراز

لول

لول پیچ خردن

<hr> مترادف لولا : بند، مفصل، زغن، سپستان

واژه های حرف "ل" - واژه نامه بختیاریکا