صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "م" - واژه نامه بختیاریکا
مبتلا
مبهم
مبهوت شدن به ماه
مبینایی
مبیو
مت به مت نهادن
مت میمو
متاخر
متحد
متحد شدن
متخصص بیهوشی
متخلخل
متداوم
متراق
متراکم
متراکم شدن
متراکم کردن
متراکم کننده
مترسک
مترصد سو استفاده بودن
متروس
متروک
متصل
متصل کردن
متضاد
متضاد هم بودن
متضرر
متعصب
متعفن
متعلل
متعهد
متغیر
متفرقه
متفکر
متقاضی شدن
متقاضی کمک
متقلب
متل
متل غزل
متلاشی
متلک
متمایل به یک سو هنگام رفتن
متمایل شدن
متملق
متمول
متمکن
متنا
متناسب
بیشتر