انگلیسی به انگلیسی

army nurse

<hr> ارتش اشغالی، ارتش اشغالگر، عده اشغالی

ارتش اشغالی، ارتش اشغالگر، عده اشغالی

army of occupation

army of south lebanon

army personnel management

army post

army postal services

army property

army prosecutor

army pullout

army radio

army recruit

army regulations

army reserve

army service

army sources

army sweep against

army veteran

army widow

<hr> (جانور شناسی) شفیره (لارو) برخی بیدهای شب پرواز (گونه ی pseudaletia unipuncta که آفت غلات اند)

(جانور شناسی) شفیره (لارو) برخی بیدهای شب پرواز (گونه ی pseudaletia unipuncta که آفت غلات اند)

armyworm

arna

arnaz

<hr> (گیاه شناسی) همیشه بهار کوهی (از جنس آرنیکا و خانواده ی composite که گل های زرد می دهد)، ارنیقه، چشم گاو

(گیاه شناسی) همیشه بهار کوهی (از جنس آرنیکا و خانواده ی composite که گل های زرد می دهد)، ارنیقه، چشم گاو

arnica

<hr> رود آرنو (در بخش مرکزی ایتالیا)

رود آرنو (در بخش مرکزی ایتالیا)

arno

<hr> اسم خاص مذکر، بندیکت آرنولد (سردار جنگ های استقلال امریکا که بعدها به عنوان خائن اعدام شد: 1741-1801)

اسم خاص مذکر، بندیکت آرنولد (سردار جنگ های استقلال امریکا که بعدها به عنوان خائن اعدام شد: 1741-1801)

arnold

arnold bax

arnold edward trevor bax

arnold matthew

arnold zweig

<hr> معنی : عطر، رایحه، بو، مادهء عطری، بوی خوش عطر، خوشبویی <hr> معانی دیگر : بوی خوش، ویژگی، حالت

معنی : عطر، رایحه، بو، مادهء عطری، بوی خوش عطر، خوشبویی معانی دیگر : بوی خوش، ویژگی، حالت

aroma

aroma oil

aromatherapist

aromatherapy

<hr> معنی : معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو <hr> معانی دیگر : دارای بوی تند، پر رایحه، گیاه یا ماده ی خوشبو، بوی افزار، (شیمی) ترکیب آروماتیک (که مولکول های آن دارای کربن است)، ترکیبات حلقوی (مثل بنزن)

معنی : معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو معانی دیگر : دارای بوی تند، پر رایحه، گیاه یا ماده ی خوشبو، بوی افزار، (شیمی) ترکیب آروماتیک (که مولکول های آن دارای کربن است)، ترکیبات حلقوی (مثل بنزن)

aromatic

aromatic herbs

aromatically

aromaticness

aromatise

<hr> معنی : معطر کردن، خوشبو ساختن <hr> معانی دیگر : خوشبو کردن، aromatise : خوشبو ساختن، عطر زدن

معنی : معطر کردن، خوشبو ساختن معانی دیگر : خوشبو کردن، aromatise : خوشبو ساختن، عطر زدن

aromatize

aroostock

aroostock war

<hr> زمان گذشته ی فعل: arise، برخاست، ر&nbsp;داد، روی داد

زمان گذشته ی فعل: arise، برخاست، ر داد، روی داد

arose

<hr> معنی : پیرامون، گرداگرد، دور، در حوالی، سوی دیگر، در هر سو، در نزدیکی، در اطراف <hr> معانی دیگر : دور تا دور، این جا، (عامیانه) در جای معلوم، (عامیانه) تقریبا، در حرکت، در قید حیات، موجود

معنی : پیرامون، گرداگرد، دور، در حوالی، سوی دیگر، در هر سو، در نزدیکی، در اطراف معانی دیگر : دور تا دور، این جا، (عامیانه) در جای معلوم، (عامیانه) تقریبا، در حرکت، در قید حیات، موجود

around

around here

around midnight

<hr> بیست و چهار ساعته، در تمام ساعات، شب و روز، رجوع شود به: round the clock

بیست و چهار ساعته، در تمام ساعات، شب و روز، رجوع شود به: round the clock

around the clock

around the corner

<hr> روانشناسى : انگیختگى

arousal

<hr> معنی : بر انگیختن، تحریک کردن، بیدار کردن <hr> معانی دیگر : از خواب پراندن، انگیختن، تحریک کردن یا شدن، شوراندن

معنی : بر انگیختن، تحریک کردن، بیدار کردن معانی دیگر : از خواب پراندن، انگیختن، تحریک کردن یا شدن، شوراندن

واژه های حرف "a" - انگلیسی به انگلیسی