انگلیسی به انگلیسی

georgia state university

georgia tech

<hr> معنی : اهل جرجیا، اهل جرجیا، گرجی، گرجستانی <hr> معانی دیگر : وابسته به دوران پادشاهی جرج ها یا ژرژها (از جرج اول تا ششم)، وابسته به سبک هنری این دوره، وابسته به دوران جرج پنجم (پادشاه انگلیس)

معنی : اهل جرجیا، اهل جرجیا، گرجی، گرجستانی معانی دیگر : وابسته به دوران پادشاهی جرج ها یا ژرژها (از جرج اول تا ششم)، وابسته به سبک هنری این دوره، وابسته به دوران جرج پنجم (پادشاه انگلیس)

georgian

georgian citizen

<hr> معنی : روستایی، ترانه روستایی، وابسته به کشاورزی <hr> معانی دیگر : وابسته به کشاورزی و دام داری

معنی : روستایی، ترانه روستایی، وابسته به کشاورزی معانی دیگر : وابسته به کشاورزی و دام داری

georgic

georgy malenkov

<hr> علوم مربوط به زمین شناسی

علوم مربوط به زمین شناسی

geoscience

geoscientist

geosimcities

<hr> زیست شناسى : زمین سپهر علوم هوایى : کره خاک

زیست شناسى : زمین سپهر علوم هوایى : کره خاک

geosphere

geostatic

<hr> (ماهواره یا فضاپیمایی که مدارش دور خط استوا بوده و سرعتش مساوی است با سرعت حرکت زمین به دور خود و بنابراین در بالای محل خاصی ثابت قرار دارد) زمین هم گرد، ثابت بر زمین، زمین استوار (geosynchronous هم می گویند)

(ماهواره یا فضاپیمایی که مدارش دور خط استوا بوده و سرعتش مساوی است با سرعت حرکت زمین به دور خود و بنابراین در بالای محل خاصی ثابت قرار دارد) زمین هم گرد، ثابت بر زمین، زمین استوار (geosynchronous هم می گویند)

geostationary

geostrategic

geosynchronous satellite

geosynclinal

<hr> (زمین شناسی) زمین ناودیس (فرو رفتگی دراز و عمیق سطح زمین که از سنگ های رسوبی و آتشفشانی پرشده است)، بزرگ ناودیس زمین

(زمین شناسی) زمین ناودیس (فرو رفتگی دراز و عمیق سطح زمین که از سنگ های رسوبی و آتشفشانی پرشده است)، بزرگ ناودیس زمین

geosyncline

<hr> معنی : زمین گرایی <hr> معانی دیگر : ژئوتاکسی (واکنش مثبت یا منفی جانداران قادر به تحرک نسبت به قوه ی جاذبه ی زمین)، زمین کشش، گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند

معنی : زمین گرایی معانی دیگر : ژئوتاکسی (واکنش مثبت یا منفی جانداران قادر به تحرک نسبت به قوه ی جاذبه ی زمین)، زمین کشش، گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند

geotaxis

geotaxy

<hr> geothermic وابسته به حرارت مرکزی زمین

geothermic وابسته به حرارت مرکزی زمین

geothermal

<hr> (وابسته به حرارت لایه های درونی زمین) زمین گرمایی (geothermal هم می گویند)، geothermal وابسته به حرارت مرکزی زمین

(وابسته به حرارت لایه های درونی زمین) زمین گرمایی (geothermal هم می گویند)، geothermal وابسته به حرارت مرکزی زمین

geothermic

geotropic

geotropically

<hr> معنی : زمین گرایی، الکتروتروپیسم <hr> معانی دیگر : زمین گرایی (رشد یا حرکت گیاهان و جانداران ثابت مکان در واکنش به جاذبه ی زمین)، رشد و نمو گیاه تحت تاثیرقوه جاذبه زمین

معنی : زمین گرایی، الکتروتروپیسم معانی دیگر : زمین گرایی (رشد یا حرکت گیاهان و جانداران ثابت مکان در واکنش به جاذبه ی زمین)، رشد و نمو گیاه تحت تاثیرقوه جاذبه زمین

geotropism

<hr> مخفف: (دستور زبان) اسم فاعل، آلمان، ن ان ا

مخفف: (دستور زبان) اسم فاعل، آلمان، ن ان ا

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: jerry)

اسم خاص مذکر (مخفف آن: jerry)

gerald

gerald ford

geraldine

geraldine chaplin

<hr> معنی : گل شمعدانی، شمعدانی عطری <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) شمعدانی، سوزن چوپان (از تیره ی شمعدانیان geraniaceae)

معنی : گل شمعدانی، شمعدانی عطری معانی دیگر : (گیاه شناسی) شمعدانی، سوزن چوپان (از تیره ی شمعدانیان geraniaceae)

geranium

gerard

geratic

geratologic

geratologous

geratology

<hr> معنی : موش صحرایی، موش بیابانی، یربوع <hr> معانی دیگر : gerbille ج

معنی : موش صحرایی، موش بیابانی، یربوع معانی دیگر : gerbille ج

gerbil

<hr> gerbile ج، موش صحرایی، موش بیابانی، یربوع

gerbile ج، موش صحرایی، موش بیابانی، یربوع

gerbille

gere

gerecht

<hr> (نادر) مدیر، فرماندار، حکمران، رئیس، مدیر، حاکم، اداره کننده، حامل

(نادر) مدیر، فرماندار، حکمران، رئیس، مدیر، حاکم، اداره کننده، حامل

gerent

<hr> معنی : شاهین کوچک <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: gyrfalcon

معنی : شاهین کوچک معانی دیگر : رجوع شود به: gyrfalcon

gerfalcon

gerhard

gerhard a hansen

gerhard schroeder

<hr> معنی : مربوط به پیری <hr> معانی دیگر : مربوط به پیری

معنی : مربوط به پیری معانی دیگر : مربوط به پیری

واژه های حرف "g" - انگلیسی به انگلیسی