انگلیسی به انگلیسی

<hr> وابسته به میکرب شناسی

microbiological

microbiologically

<hr> معنی : میکرب شناس <hr> معانی دیگر : میکرب شناس

معنی : میکرب شناس معانی دیگر : میکرب شناس

microbiologist

<hr> معنی : میکرب شناسی <hr> معانی دیگر : میکروب شناسی، زیوه شناسی

معنی : میکرب شناسی معانی دیگر : میکروب شناسی، زیوه شناسی

microbiology

microburst

microbus

microcalorimeter

microcardia

<hr> کوچک سر، دارای جمجمه کوچک

کوچک سر، دارای جمجمه کوچک

microcephalic

microcephalism

microcephalous

<hr> (کوچک بودن نابهنجار سر) خرد سری، کوچک سری (در برابر: درشت سری macrocephaly)

(کوچک بودن نابهنجار سر) خرد سری، کوچک سری (در برابر: درشت سری macrocephaly)

microcephaly

microchemical

<hr> (شیمی که با مقادیر بسیار کوچک سروکار دارد) ریز شیمی

(شیمی که با مقادیر بسیار کوچک سروکار دارد) ریز شیمی

microchemistry

<hr> (کامپیوتر) ریز تراشه (رجوع شود به: chip)

(کامپیوتر) ریز تراشه (رجوع شود به: chip)

microchip

<hr> (آب و هوای یک شهر یا ناحیه یا محل سربسته مانند گلخانه و تالار) آب و هوای ناحیه، خرد آب و هوا، خرد اقلیم

(آب و هوای یک شهر یا ناحیه یا محل سربسته مانند گلخانه و تالار) آب و هوای ناحیه، خرد آب و هوا، خرد اقلیم

microclimate

<hr> خرد آب و هواشناسی، خرد اقلیم شناسی

خرد آب و هواشناسی، خرد اقلیم شناسی

microclimatology

micrococcal

<hr> (ترکیزه شناسی) ریزترکیزه (انواع باکتری های بیضی شکل از جنس micrococcus)

(ترکیزه شناسی) ریزترکیزه (انواع باکتری های بیضی شکل از جنس micrococcus)

micrococcus

<hr> خرد کامپیوتر، ریزرایانه، ریزکامپیوتر

خرد کامپیوتر، ریزرایانه، ریزکامپیوتر

microcomputer

microcomputing

microcontroller

<hr> ریز نسخه، ریز نمودج، ریز روگرفت، رونوشت خیلی کوچکتر از اصل

ریز نسخه، ریز نمودج، ریز روگرفت، رونوشت خیلی کوچکتر از اصل

microcopy

<hr> معنی : بدن، عالم صغیر، جهان کوچک <hr> معانی دیگر : خرد جهان، عالم صغیر (در برابر: کلان جهان macrocosm)

معنی : بدن، عالم صغیر، جهان کوچک معانی دیگر : خرد جهان، عالم صغیر (در برابر: کلان جهان macrocosm)

microcosm

microcosmic

microcosmical

microcoulomb

<hr> (دارای ساختار بلورین که فقط با میکروسکوپ قابل دیدن است) ریز بلورین

(دارای ساختار بلورین که فقط با میکروسکوپ قابل دیدن است) ریز بلورین

microcrystalline

microcrystallinity

microcultural

microculture

microcurie

microcyst

<hr> (پزشکی - گویچه ی قرمز خون که فوق العاده کوچک است به ویژه در اثر anemia) ریز یاخته، ریز گویچه، ریز سلول

(پزشکی - گویچه ی قرمز خون که فوق العاده کوچک است به ویژه در اثر anemia) ریز یاخته، ریز گویچه، ریز سلول

microcyte

microcytic

microdissection

<hr> (دارای دندان های ریز) ریز دندان (microdontous هم می گویند)، خرددندان

(دارای دندان های ریز) ریز دندان (microdontous هم می گویند)، خرددندان

microdont

microdontism

<hr> (نسخه ی متن چاپی یا دستخط که به قدر سرسوزن کوچک شده است - در جاسوسی کاربرد دارد) ریز نقطه

(نسخه ی متن چاپی یا دستخط که به قدر سرسوزن کوچک شده است - در جاسوسی کاربرد دارد) ریز نقطه

microdot

microeconomic

<hr> (با فعل مفرد) اقتصاد خرد، اقتصاد ذره ای، ریزمانبد (در برابر: اقتصاد کلان یا کلان مانبد macroeconomics)

(با فعل مفرد) اقتصاد خرد، اقتصاد ذره ای، ریزمانبد (در برابر: اقتصاد کلان یا کلان مانبد macroeconomics)

microeconomics

<hr> علوم مهندسى : میکروالکترونیکى

علوم مهندسى : میکروالکترونیکى

microelectronic

<hr> معنی : ریز الکترونیک <hr> معانی دیگر : (با فعل مفرد) ریز الکترونیک

معنی : ریز الکترونیک معانی دیگر : (با فعل مفرد) ریز الکترونیک

واژه های حرف "m" - انگلیسی به انگلیسی