انگلیسی به انگلیسی

<hr> طرفدارواژه های یا بکار بردن واژه های نو، متجدد

طرفدارواژه های یا بکار بردن واژه های نو، متجدد

neologist

<hr> نوآوری کردن، نو واژه آوری کردن، نو چم آوری کردن، واژه یا معنی تازه ساختن یا به کار بردن، دارای عقاید نوین، مذهبی بودن، متجددشدن، واژه های نو ساختن

نوآوری کردن، نو واژه آوری کردن، نو چم آوری کردن، واژه یا معنی تازه ساختن یا به کار بردن، دارای عقاید نوین، مذهبی بودن، متجددشدن، واژه های نو ساختن

neologize

<hr> معنی : نوپردازی، استعمال واژه یا اصطلاح جدید <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: neologism

معنی : نوپردازی، استعمال واژه یا اصطلاح جدید معانی دیگر : رجوع شود به: neologism

neology

<hr> (دارو سازی) نئومایسین (که از اکتینومایسین گرفته می شود و در درمان عفونت پوست و چشم به کار می رود)

(دارو سازی) نئومایسین (که از اکتینومایسین گرفته می شود و در درمان عفونت پوست و چشم به کار می رود)

neomycin

<hr> معنی : گاز نئون، چراغ نئون، شبیه روشنائی نئون <hr> معانی دیگر : (شیمی) نئون (عنصر شیمیایی بی رنگ و نادر و گازواره - نشان: ne، وزن اتمی: 20/183، شماره ی اتمی: 10، نقطه ی گداز: -248/67c، نقطه ی جوش: -246/05c)، چراه نئون، شبیه روشنایی نئون

معنی : گاز نئون، چراغ نئون، شبیه روشنائی نئون معانی دیگر : (شیمی) نئون (عنصر شیمیایی بی رنگ و نادر و گازواره - نشان: ne، وزن اتمی: 20/183، شماره ی اتمی: 10، نقطه ی گداز: -248/67c، نقطه ی جوش: -246/05c)، چراه نئون، شبیه روشنایی نئون

neon

<hr> چراغ نئون، چراغ شب نما (که در آگهی های بازرگانی و غیره به کار می رود)، لامپ نئون

چراغ نئون، چراغ شب نما (که در آگهی های بازرگانی و غیره به کار می رود)، لامپ نئون

neon lamp

neon light

neon lights

neonatal

neonatal intensive care unit

neonatally

<hr> نوزاد (به ویژه تا یک ماهگی)

نوزاد (به ویژه تا یک ماهگی)

neonate

<hr> (بخشی از پزشکی که با نوزادان از زایش تا یک ماهگی سروکار دارد) نوزاد شناسی، نوهستی شناسی

(بخشی از پزشکی که با نوزادان از زایش تا یک ماهگی سروکار دارد) نوزاد شناسی، نوهستی شناسی

neonatology

neophile

neophilia

neophobia

neophobic

<hr> معنی : مبتدی، کاراموز، نوچه، جدید الایمان <hr> معانی دیگر : نو کیش

معنی : مبتدی، کاراموز، نوچه، جدید الایمان معانی دیگر : نو کیش

neophyte

<hr> (رشد بافت تازه به ویژه نو دشتار) گوشت نو، نو بافت

(رشد بافت تازه به ویژه نو دشتار) گوشت نو، نو بافت

neoplasia

<hr> (رشد نابهنجار بافت مثلا بصورت غده) نودشتار، نو دشتاری، نئوپلاسم

(رشد نابهنجار بافت مثلا بصورت غده) نودشتار، نو دشتاری، نئوپلاسم

neoplasm

<hr> وابسته به نو دشتاری، نودشتارانه

وابسته به نو دشتاری، نودشتارانه

neoplastic

<hr> (نقاشی) مکتب دستیل (رجوع شود به: de stijl)، معمارى : شکل افرینى نوین

(نقاشی) مکتب دستیل (رجوع شود به: de stijl)، معمارى : شکل افرینى نوین

neoplasticism

<hr> (شیمی) نئوپرین (لاستیک مصنوعی مقاوم در برابر گرما و روغن و نور)

(شیمی) نئوپرین (لاستیک مصنوعی مقاوم در برابر گرما و روغن و نور)

neoprene

neorama

neorealism

neoromanticism

neostigmine

<hr> (جانورشناسی) زه پایی

neoteny

<hr> معنی : نوزاده، نویسنده تازه، نوزاده، تازه، جدید، تازه بدنیا امده <hr> معانی دیگر : نو، نوین، نوآورده، اخیر، پسین، تازه پیدا

معنی : نوزاده، نویسنده تازه، نوزاده، تازه، جدید، تازه بدنیا امده معانی دیگر : نو، نوین، نوآورده، اخیر، پسین، تازه پیدا

neoteric

neoterism

neoterist

neovascularisation

neovascularization

<hr> کشور نپال (در کوهپایه های هیمالیا- پایتخت: katmandu ـ 140791 کیلومترمربع)

کشور نپال (در کوهپایه های هیمالیا- پایتخت: katmandu ـ 140791 کیلومترمربع)

nepal

nepalese

<hr> معنی : اهل نپال، نپالی <hr> معانی دیگر : (زبان شناسی) نپالی (از زبان های هند اروپایی)

معنی : اهل نپال، نپالی معانی دیگر : (زبان شناسی) نپالی (از زبان های هند اروپایی)

nepali

<hr> معنی : داروی غمزدا <hr> معانی دیگر : (دارویی که یونانیان باستان می پنداشتند غم را از یاد می برد) نپنته، چیزی که غم و غصه را بزداید

معنی : داروی غمزدا معانی دیگر : (دارویی که یونانیان باستان می پنداشتند غم را از یاد می برد) نپنته، چیزی که غم و غصه را بزداید

nepenthe

<hr> پرهیز از نوشابه خورى

nephalism

nephalist

nephalistic

<hr> دستگاه سنجش میزان انباشتگی ترکیزه و غیره در محلول، ابرسنج

دستگاه سنجش میزان انباشتگی ترکیزه و غیره در محلول، ابرسنج

nephelometer

nephelometric

nephelometrically

nephelometry

<hr> معنی : پسر خواهر، پسر برادر <hr> معانی دیگر : (مذکر) برادرزاده، خواهرزاده، پسر خواهر(اگر مونث باشد می شود: niece)، (قدیمی) پسر حرامزاده، پسر برادر زن و خواهر شوهر وغیره

معنی : پسر خواهر، پسر برادر معانی دیگر : (مذکر) برادرزاده، خواهرزاده، پسر خواهر(اگر مونث باشد می شود: niece)، (قدیمی) پسر حرامزاده، پسر برادر زن و خواهر شوهر وغیره

nephew

nephic

<hr> (بخشی از هواشناسی که با ابر سروکار دارد) ابرشناسی

(بخشی از هواشناسی که با ابر سروکار دارد) ابرشناسی

واژه های حرف "n" - انگلیسی به انگلیسی