انگلیسی به انگلیسی

tegumental

tegumentary

teheran

teheran conference

<hr> شهر تهران (پایتخت ایران - teheran هم می نویسند)

شهر تهران (پایتخت ایران - teheran هم می نویسند)

tehran

teind

tekoa

<hr> (اجسام کوچک و سیاه یا زرد مایل به سبز که در برخی نقاط یافت می شوند و برخی معتقدند بقایای شهاب های آسمانی هستند) تکتیت (tectite هم می نویسند)

(اجسام کوچک و سیاه یا زرد مایل به سبز که در برخی نقاط یافت می شوند و برخی معتقدند بقایای شهاب های آسمانی هستند) تکتیت (tectite هم می نویسند)

tektite

<hr> بندر تل آویو (در اسرائیل)

بندر تل آویو (در اسرائیل)

tel aviv

tel aviv 25

tel aviv museum

tel aviv stock exchange

tel aviv yafo

tela

telaesthesia

telaesthetic

<hr> (معماری) ستون به شکل مرد ایستاده، ستونی که مجسمه مردباشد

(معماری) ستون به شکل مرد ایستاده، ستونی که مجسمه مردباشد

telamon

telangiectasia

<hr> (گشاد شدگی مویرگ ها- باعث ایجاد تومورهای کوچک و سرخ فام پوست صورت و غیره می شود) مویرگ فراخی، تلانژکتازی (telangiectasia هم می گویند)

(گشاد شدگی مویرگ ها- باعث ایجاد تومورهای کوچک و سرخ فام پوست صورت و غیره می شود) مویرگ فراخی، تلانژکتازی (telangiectasia هم می گویند)

telangiectasis

telangiectatic

telco

tele

telebanking

<hr> معنی : برنامه تلویزیونی، برنامه تلزیویونی پخش کردن <hr> معانی دیگر : (توسط تلویزیون) بخش کردن، برنامه ی تلویزیونی، پخش تلویزیونی

معنی : برنامه تلویزیونی، برنامه تلزیویونی پخش کردن معانی دیگر : (توسط تلویزیون) بخش کردن، برنامه ی تلویزیونی، پخش تلویزیونی

telecast

telecaster

telecine

telecom

<hr> معنی : ارتباط دور برد <hr> معانی دیگر : آگه بری دور برد، مخابره از راه دور، دور رسانی، ارتباط از راه دور، مخابرات، مخابرات تلفنی وغیره از مسافات دور، ارتباط دور برد

معنی : ارتباط دور برد معانی دیگر : آگه بری دور برد، مخابره از راه دور، دور رسانی، ارتباط از راه دور، مخابرات، مخابرات تلفنی وغیره از مسافات دور، ارتباط دور برد

telecommunication

telecommunications

telecommute

telecommuter

<hr> (کار در منزل توسط کامپیوتر و غیره به جای کار در اداره) آگه رسانی، دور کاری

(کار در منزل توسط کامپیوتر و غیره به جای کار در اداره) آگه رسانی، دور کاری

telecommuting

telecomputing

telecoms

telecon

<hr> (گردهمایی چند نفر از راه تلویزیون و غیره) کنفرانس از راه دور، هم نشست دور برد

(گردهمایی چند نفر از راه تلویزیون و غیره) کنفرانس از راه دور، هم نشست دور برد

teleconference

teleconferencing

telecopy

teledesic

telediagnosis

teleferic

telefilm

<hr> (شخص) دارای قیافه ای که در تلویزیون زیباتر به نظر می آید، خوش نما، دارای استعداد شرکت در برنامه های تلویزیونی، مناسب برای برنامه تلویزیونی

(شخص) دارای قیافه ای که در تلویزیون زیباتر به نظر می آید، خوش نما، دارای استعداد شرکت در برنامه های تلویزیونی، مناسب برای برنامه تلویزیونی

telegenic

<hr> (زیست شناسی) دور آوری، انتقال فرضی صفات ونفوذ اخلاقی شوهر اول در بچه های زن از شوهران بعدی

(زیست شناسی) دور آوری، انتقال فرضی صفات ونفوذ اخلاقی شوهر اول در بچه های زن از شوهران بعدی

telegony

<hr> معنی : تلگرام، تلگراف، تلگراف کردن <hr> معانی دیگر : دور نگاشت

معنی : تلگرام، تلگراف، تلگراف کردن معانی دیگر : دور نگاشت

telegram

<hr> معنی : تلگراف، دستگاه تلگراف، دور نگار <hr> معانی دیگر : با تلگراف فرستادن، تلگراف زدن، مخابره تلگرافی

معنی : تلگراف، دستگاه تلگراف، دور نگار معانی دیگر : با تلگراف فرستادن، تلگراف زدن، مخابره تلگرافی

واژه های حرف "t" - انگلیسی به انگلیسی