صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "د" - فرهنگ فارسی
دست بوسی
دست بوسیدن
دست تنها
دست تنگ
دست تنگی
دست تهی
دست جستن
دست جنباندن
دست خائیدن
دست خالی
دست خایان
دست خرچنگی
دست خشک
دست خضر
دست خم
دست خواه
دست خوردن
دست خورده
دست خوردگی
دست خوش کردن
دست خون
دست دادن
دست دارمی
دست داشتن
دست دراز
دست دراز کردن
دست درازی
دست درازی نمودن
دست درازی کردن
دست دراوردن
دست دست کردن
دست دستی
دست دندان
دست دهی
دست دوز
دست رسیدن
دست رسیدنی
دست رشت
دست رنجن
دست روا
دست روائی
دست ریز
دست ریس
دست زد
دست زدن
دست زده
دست زنان
دست زیگ
بیشتر