مدرات

مدرار

مدراس

مدران

مدرب

<hr> مترادف مدرج : درجه بندی شده، درجه دار <hr> برابر پارسی : شماره گذاری شده، شماره دار، شماره بندی شده

مترادف مدرج : درجه بندی شده، درجه دار برابر پارسی : شماره گذاری شده، شماره دار، شماره بندی شده

مدرج

<hr> برابر پارسی : زینه بندی

برابر پارسی : زینه بندی

مدرج ساختن

مدرج کردن

مدرجه

<hr> مترادف مدرس : آموزگار، آموزنده، استاد، دبیر، مربی، معلم <hr> متضاد مدرس : شاگرد، متعلم <hr> برابر پارسی : استاد، آموزگار

مترادف مدرس : آموزگار، آموزنده، استاد، دبیر، مربی، معلم متضاد مدرس : شاگرد، متعلم برابر پارسی : استاد، آموزگار

مدرس

<hr> مترادف مدرسه : آموزشگاه، دانش سرا، دانشکده، دبستان، دبیرستان، مکتب <hr> برابر پارسی : آموزشگاه

مترادف مدرسه : آموزشگاه، دانش سرا، دانشکده، دبستان، دبیرستان، مکتب برابر پارسی : آموزشگاه

مدرسه

مدرسه بیهقیه

مدرسه تاجیه

مدرسه دیده

مدرسه رفته

مدرسه سلطانی

مدرسه مادر شاه

مدرسه مستنصریه

مدرسه نظامیه

مدرسه چهارباغ

مدرسۀ سوارکاری

مدرسۀ عالی مهمانخانه داری

مدرسۀ عالی هتلداری

<hr> مترادف مدرسی : آموزگاری، تدریس، تعلیم، معلمی <hr> متضاد مدرسی : تلمذ

مترادف مدرسی : آموزگاری، تدریس، تعلیم، معلمی متضاد مدرسی : تلمذ

مدرسی

<hr> برابر پارسی : آموزگاران

برابر پارسی : آموزگاران

مدرسین

مدرع

<hr> مترادف مدرن : تازه، جدید، نو، نوین، روزآمد ، مجهز، پیش رفته <hr> متضاد مدرن : کهن <hr> برابر پارسی : نوین، امروزین

مترادف مدرن : تازه، جدید، نو، نوین، روزآمد ، مجهز، پیش رفته متضاد مدرن : کهن برابر پارسی : نوین، امروزین

مدرن

مدرنفق

مدرنقع

مدرنیست

مدرنیسم

مدره

مدره باز

مدروس

مدروس شدن

مدروس ماندن

مدروس کردن

<hr> مترادف مدرک : برگه، سند، دیپلم، کارنامه، گواهی نامه <hr> برابر پارسی : تزده، دستک | ( مُدرِک ) اندریابنده

مترادف مدرک : برگه، سند، دیپلم، کارنامه، گواهی نامه برابر پارسی : تزده، دستک | ( مُدرِک ) اندریابنده

مدرک

مدرکات

مدرکه

مدرکیت

مدری

مدس

مدساز

مدسر

مدسوس

<hr> مترادف مدعا : ادعا، توقع، خواسته، مدعی گری، آرزو، درخواست، میل <hr> برابر پارسی : داویده

مترادف مدعا : ادعا، توقع، خواسته، مدعی گری، آرزو، درخواست، میل برابر پارسی : داویده

واژه های حرف "م" - فرهنگ فارسی