دیکشنری تخصصی

<hr> معنی : دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، بدست اوردن، زدن، رسیدن به، تمام کردن <hr> معانی دیگر : (در اثر کوشش) به دست آوردن، نایل شدن، کسب کردن، موفق شدن، بانتهارسیدن

معنی : دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، بدست اوردن، زدن، رسیدن به، تمام کردن معانی دیگر : (در اثر کوشش) به دست آوردن، نایل شدن، کسب کردن، موفق شدن، بانتهارسیدن

attain

attakolite or attacolite or attacolite

attapulgate clay

attapulgite clay

attari fault or attari or attari

<hr> معنی : قصد، کوشش، کوشش کردن، مبادرت کردن به، جستجو کردن، قصد کردن، تقلا کردن <hr> معانی دیگر : سعی، مجاهدت، جهد، کوشیدن، سعی کردن، جهد کردن، (به قصد جان) حمله کردن، (قدیمی) وسوسه کردن، مبادرت کردن

معنی : قصد، کوشش، کوشش کردن، مبادرت کردن به، جستجو کردن، قصد کردن، تقلا کردن معانی دیگر : سعی، مجاهدت، جهد، کوشیدن، سعی کردن، جهد کردن، (به قصد جان) حمله کردن، (قدیمی) وسوسه کردن، مبادرت کردن

attempt

attendant parking

attended operation

<hr> معنی : دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس، خبردار، ادب و نزاکت، حاضرباش <hr> معانی دیگر : حواس جمعی، عنایت، (معمولا جمع) توجهات، ملاحظه ی دیگران، خاطرخواهی، (ارتش) خبردار، فرمان خبردار، به جای خود

معنی : دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس، خبردار، ادب و نزاکت، حاضرباش معانی دیگر : حواس جمعی، عنایت، (معمولا جمع) توجهات، ملاحظه ی دیگران، خاطرخواهی، (ارتش) خبردار، فرمان خبردار، به جای خود

attention

attention key

attentuation

<hr> معنی : رقیق، نازک، رقیق کردن، ضعیف شدن، نازک کردن، تقلیل دادن، دقیق شدن، معتدل کردن، تضعیف کردن، سبک کردن، لاغر کردن <hr> معانی دیگر : نحیف کردن یا شدن، ضعیف کردن، از شدت چیزی کاستن، فرونشاندن، تکیدن، تکیده شدن یا کردن، تنکیدن، کم چگالی کردن، (الکترونیک) کاهش نیرو، تضعیف، میرایی، (میکروب شناسی) کاستن اثر یا زهرآگینی (ویروس و باکتری و غیره) برای ساختن واکسن، لاغر و نحیف، خشکانج (attenuated هم می گویند)

معنی : رقیق، نازک، رقیق کردن، ضعیف شدن، نازک کردن، تقلیل دادن، دقیق شدن، معتدل کردن، تضعیف کردن، سبک کردن، لاغر کردن معانی دیگر : نحیف کردن یا شدن، ضعیف کردن، از شدت چیزی کاستن، فرونشاندن، تکیدن، تکیده شدن یا کردن، تنکیدن، کم چگالی کردن، (الکترونیک) کاهش نیرو، تضعیف، میرایی، (میکروب شناسی) کاستن اثر

attenuate

attenuated total reflectance

<hr> معنی : میرایی، تضعیف <hr> معانی دیگر : میرایی، تضعیف

معنی : میرایی، تضعیف معانی دیگر : میرایی، تضعیف

attenuation

attenuation coefficent

attenuation coefficient

attenuation constant

attenuation distance

attenuation distortion

attenuation equalizer

attenuation factor

attenuation length

attenuation mean free path

attenuation ratio

attenuator

attenuator tube

atterberg

atterberg flacon or atterberg or atterberg

atterberg grade scale or atterberg or atterberg

atterberg limit

atterberg limits

<hr> معنی : شهادت دادن، گواهی دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضاء کردن <hr> معانی دیگر : گواه بودن، تصدیق کردن، تصدیق امضاکردن، سوگند دادن، قسم دادن، گواهی دادن با to

معنی : شهادت دادن، گواهی دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضاء کردن معانی دیگر : گواه بودن، تصدیق کردن، تصدیق امضاکردن، سوگند دادن، قسم دادن، گواهی دادن با to

attest

<hr> معنی : تحلیف، گواهی، شهادت، تصدیق امضاء <hr> معانی دیگر : تصدیق، تصدیق امضا، سوگند

معنی : تحلیف، گواهی، شهادت، تصدیق امضاء معانی دیگر : تصدیق، تصدیق امضا، سوگند

attestation

attested copy

attesting witness

<hr> معنی : اطاق کوچک زیر شیروانی <hr> معانی دیگر : اتاق زیر شیروانی (که معمولا تاق آن مورب است)، (معماری کلاسیک) دیواره ی بالای سرستون ها، وابسته به ناحیه ی آتیکا در یونان باستان، وابسته به آتن، آتنی، (سبک) ساده، کلاسیک، وابسته به شهر اتن

معنی : اطاق کوچک زیر شیروانی معانی دیگر : اتاق زیر شیروانی (که معمولا تاق آن مورب است)، (معماری کلاسیک) دیواره ی بالای سرستون ها، وابسته به ناحیه ی آتیکا در یونان باستان، وابسته به آتن، آتنی، (سبک) ساده، کلاسیک، وابسته به شهر اتن

attic

attic orogeny

<hr> معنی : هیئت، گرایش، طرز برخورد، حالت، روش و رفتار <hr> معانی دیگر : ایستار، طرز قرارگیری، نهش، (طرز) برخورد، (فکر یا احساس یا عمل) روش، رویکرد، نگرش، خلق، (هواپیمایی) موقعیت هواپیما (و غیره) نسبت به خط یا سطح بخصوصی (مثلا افق)

معنی : هیئت، گرایش، طرز برخورد، حالت، روش و رفتار معانی دیگر : ایستار، طرز قرارگیری، نهش، (طرز) برخورد، (فکر یا احساس یا عمل) روش، رویکرد، نگرش، خلق، (هواپیمایی) موقعیت هواپیما (و غیره) نسبت به خط یا سطح بخصوصی (مثلا افق)

attitude

attitude change

attitude control

attitude gyro

attitude indicator

attitude sensor

attitudinal parking

attiude

attle

<hr> کامپیوتر : معناى پیشوندى با معناى یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون نجوم : اتو علوم هوایى : پیشوندى به معناى ¹ 1به توان-18

کامپیوتر : معناى پیشوندى با معناى یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون نجوم : اتو علوم هوایى : پیشوندى به معناى ¹ 1به توان-18

atto

<hr> (قانون فئودالی قدیم)، بیعت و وظیفه ی خدمتگزاری را از یک ارباب به ارباب دیگری منتقل کردن، اجاره داری کردن

(قانون فئودالی قدیم)، بیعت و وظیفه ی خدمتگزاری را از یک ارباب به ارباب دیگری منتقل کردن، اجاره داری کردن

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی