دیکشنری تخصصی

clearing of fractions

clearing of jungle

clearing operation

clearing the right of way

clearings

<hr> اشکارا، صریحا، واضحا

clearly

<hr> معنی : سلاست <hr> معانی دیگر : روشنی، وضوح، صراحت

معنی : سلاست معانی دیگر : روشنی، وضوح، صراحت

clearness

clearness of sound

cleartext

<hr> معنی : گیره، گوه، میخ ته کفشهای ورزشی، تخته باریک <hr> معانی دیگر : به تسمه یا رگه یا گل میخ مجهز کردن، تسمه ی چوبی یا فلزی (که برای مستحکم سازی یا جلوگیری از لغزیدن به چیزی نصب می شود)، رگه ی ته کفش، گل میخ (که برای جلوگیری از لغزش به ته کفش و غیره کوبیده می شود)، استوک، می&nbsp; ته کفشهای ورزشی، باگوه و گیره محکم کردن

معنی : گیره، گوه، میخ ته کفشهای ورزشی، تخته باریک معانی دیگر : به تسمه یا رگه یا گل میخ مجهز کردن، تسمه ی چوبی یا فلزی (که برای مستحکم سازی یا جلوگیری از لغزیدن به چیزی نصب می شود)، رگه ی ته کفش، گل میخ (که برای جلوگیری از لغزش به ته کفش و غیره کوبیده می شود)، استوک، می ته کفشهای ورزشی، باگوه و گیره

cleat

<hr> ر&nbsp; پذیر، قابل شکافته شدن، قابل ورقه ورقه شدن

ر پذیر، قابل شکافته شدن، قابل ورقه ورقه شدن

cleavable

cleavable rock

<hr> معنی : تقسیم، شکافتگی، عمل شکافتن، ورقه ورقه شدگی <hr> معانی دیگر : شکافتن، شکافش، ترک، چاک، دریدگی، درز، درز بین پستان های زن (به ویژه درز بین بالای پستان ها که اگر یقه ی پیراهن گشاد باشد نمایان است)، چاک پستان، (زیست شناسی) رخ بندی

معنی : تقسیم، شکافتگی، عمل شکافتن، ورقه ورقه شدگی معانی دیگر : شکافتن، شکافش، ترک، چاک، دریدگی، درز، درز بین پستان های زن (به ویژه درز بین بالای پستان ها که اگر یقه ی پیراهن گشاد باشد نمایان است)، چاک پستان، (زیست شناسی) رخ بندی

cleavage

cleavage banding or cleavage or cleavage

cleavage face

cleavage fan or fan cleavage or fan cleavage or cleavage

cleavage fissure

cleavage fold

cleavage fragment

cleavage mullion

cleavage plane

cleavage plane cleavagesurface

cleavage reaction

cleavage strength

cleave y

cleavelandite or clevedardite or clevedardite

cleavge

cleaving

cleavings

<hr> معنی : ترک، شکاف، چنگال، شکاف دار، ترک خورده <hr> معانی دیگر : چاک، بریدگی، دریدگی، درز، فضای بین دو چیز، زمان گذشته و اسم مفعول فعل: cleave، (به منظور پیوند گیاهی زدن) اسکنه را در شکاف ساقه قرار دادن، پیونداسکنه ای (یا شکافی) زدن، شکافته، دو شقه، جدا، ترکیده، کافته

معنی : ترک، شکاف، چنگال، شکاف دار، ترک خورده معانی دیگر : چاک، بریدگی، دریدگی، درز، فضای بین دو چیز، زمان گذشته و اسم مفعول فعل: cleave، (به منظور پیوند گیاهی زدن) اسکنه را در شکاف ساقه قرار دادن، پیونداسکنه ای (یا شکافی) زدن، شکافته، دو شقه، جدا، ترکیده، کافته

cleft

cleft crevice fissure split

cleft deposit

cleft fault flaw

cleft water

cleft water or joint water or joint water

cleiophane

cleme

clemmensen reduction

<hr> (معماری) بخش فرازین دیوار خارجی کلیسا یا ساختمان (دارای یک ردیف پنجره)، (واگن مسافری راه آهن) هواکش، صفه

(معماری) بخش فرازین دیوار خارجی کلیسا یا ساختمان (دارای یک ردیف پنجره)، (واگن مسافری راه آهن) هواکش، صفه

clerestory

clerical accuracy

clerical service

clerici solution

clerite

<hr> معنی : منشی، دفتردار، کارمند دفتری، فروشنده مغازه <hr> معانی دیگر : دبیر، (فروشگاه ها) فروشنده (salesclerk هم می گویند)، (اداره ی پست) متصدی فروش تمبر و تحویل گیری نامه ها و غیره، (هتل) متصدی تعیین اتاق و دادن کلید به مشتریان و غیره، شخص غیر روحانی که در کلیسا کار می کند، منشی کلیسا، (قدیمی) کشیش، روحانی، (قدیمی) با سواد

معنی : منشی، دفتردار، کارمند دفتری، فروشنده مغازه معانی دیگر : دبیر، (فروشگاه ها) فروشنده (salesclerk هم می گویند)، (اداره ی پست) متصدی فروش تمبر و تحویل گیری نامه ها و غیره، (هتل) متصدی تعیین اتاق و دادن کلید به مشتریان و غیره، شخص غیر روحانی که در کلیسا کار می کند، منشی کلیسا، (قدیمی) کشیش، روحانی

clerk

cleusonite

<hr> (شیمی و فیزیک - نوعی اورانی نیت که بلورین و پرتوزا است) کلویت

(شیمی و فیزیک - نوعی اورانی نیت که بلورین و پرتوزا است) کلویت

cleveite

clevelandit

<hr> (وسیله ی آهنی u شکل که برای اتصال اجسام به کار می رود) کلویس، مقره

(وسیله ی آهنی u شکل که برای اتصال اجسام به کار می رود) کلویس، مقره

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی