دیکشنری تخصصی

climate modeling

climate prediction

climate region

climate stratigraphic

climate year

climatic accident

climatic conditions

climatic criteria

climatic cycle

climatic deterioration

climatic forecast

climatic index

climatic peat

climatic province

climatic region

climatic soil

climatic varition

climatic year

climatic zone

<hr> معمارى : اقلیم نگاشت زیست شناسى : اقلیم نگار

معمارى : اقلیم نگاشت زیست شناسى : اقلیم نگار

climatograph

climatography

climatological data

climatological forecast

climatological information

climatological research lnstitute

climatological station

<hr> معنی : اقلیم شناسی، اب و هوا شناسی <hr> معانی دیگر : شناخت آب و هوای یک ناحیه و پدیده های اقلیمی

معنی : اقلیم شناسی، اب و هوا شناسی معانی دیگر : شناخت آب و هوای یک ناحیه و پدیده های اقلیمی

climatology

climatotherapy

<hr> معنی : اوج، قله، راس، منتها درجه، باوج رسیدن <hr> معانی دیگر : (ادبیات و معانی بیان) یک سلسله استعاره یا اندیشه و غیره که به ترتیب تصاعدی ردیف شده باشند (مثلا از کم اهمیت تر به پر اهمیت تر)، آخرین و مهمترین رویداد (در یک سلسله رویداد)، (داستان و فیلم و غیره) پر هیجان ترین یا بحرانی ترین نقطه، نقطه ی عطف، فرازگاه، (در مقاربت جنسی) انزال، اوج لذت جنسی، (محیط زیست) اجتماعی از حیوانات یا گیاهان که در اقلیم بخصوصی ریشه می گیرد، بالیست، به اوج رسیدن، به فرازگاه رسیدن

معنی : اوج، قله، راس، منتها درجه، باوج رسیدن معانی دیگر : (ادبیات و معانی بیان) یک سلسله استعاره یا اندیشه و غیره که به ترتیب تصاعدی ردیف شده باشند (مثلا از کم اهمیت تر به پر اهمیت تر)، آخرین و مهمترین رویداد (در یک سلسله رویداد)، (داستان و فیلم و غیره) پر هیجان ترین یا بحرانی ترین نقطه، نقطه ی عطف،

climax

climax community

climax point

<hr> معنی : بالا رفتن، صعود کردن، ترقی کردن <hr> معانی دیگر : بالا رفتن از، فرازیدن، (با دست و پا) پایین رفتن، به زیر رفتن، بالا روی، کوه پیمایی، (لباس های سنگین یا دست و پا گیر) درآوردن یا پوشیدن، (گیاه شناسی) پیچیدن و بالا رفتن از چیزی، برآویختن

معنی : بالا رفتن، صعود کردن، ترقی کردن معانی دیگر : بالا رفتن از، فرازیدن، (با دست و پا) پایین رفتن، به زیر رفتن، بالا روی، کوه پیمایی، (لباس های سنگین یا دست و پا گیر) درآوردن یا پوشیدن، (گیاه شناسی) پیچیدن و بالا رفتن از چیزی، برآویختن

climb

<hr> معنی : بالا رونده، گیاه نیلوفری یا بالارو <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) بر آویزگر، پیچ، پیچک، دار دوست، (عامیانه) جاه طلب، فراز جوی، کوه نورد، کوه پیما، فرازگرای

معنی : بالا رونده، گیاه نیلوفری یا بالارو معانی دیگر : (گیاه شناسی) بر آویزگر، پیچ، پیچک، دار دوست، (عامیانه) جاه طلب، فراز جوی، کوه نورد، کوه پیما، فرازگرای

climber

climbing boots

climbing crane

climbing form

climbing formwork

climbing grade

climbing lane

climbing pack

climbing ripple or ripple drift or ripple drift

<hr> زیست شناسى : اقلیم نگار

زیست شناسى : اقلیم نگار

climograph

climosequence

<hr> معنی : پیوستن، صدای جرنگ چسبیدن، وفادار بودن <hr> معانی دیگر : (با در برگرفتن یا چسبیدن یا حلقه زدن) نگهداشتن، متمسک شدن، چسبیدن، دلبستگی داشتن، مجاور ماندن، (در مورد عقیده و غیره) رها نکردن، پیروی کردن، صدای جرنگ مثل صدای افتادن پول خرد چسبیدن

معنی : پیوستن، صدای جرنگ چسبیدن، وفادار بودن معانی دیگر : (با در برگرفتن یا چسبیدن یا حلقه زدن) نگهداشتن، متمسک شدن، چسبیدن، دلبستگی داشتن، مجاور ماندن، (در مورد عقیده و غیره) رها نکردن، پیروی کردن، صدای جرنگ مثل صدای افتادن پول خرد چسبیدن

cling

clingfilm

<hr> معنی : چسبیده <hr> معانی دیگر : چسبنده

معنی : چسبیده معانی دیگر : چسبنده

clinging

<hr> بالینی (در مقایسه ی با آزمایشگاهی یا نظری)، (تداعی منفی) سرد و علمی و غیر عاطفی، بی احساس، درمانگاهی، پندگاهی، اندرزگاهی، بستری، وابسته به بستربیمار، واقع شونده بربالین بیمار

بالینی (در مقایسه ی با آزمایشگاهی یا نظری)، (تداعی منفی) سرد و علمی و غیر عاطفی، بی احساس، درمانگاهی، پندگاهی، اندرزگاهی، بستری، وابسته به بستربیمار، واقع شونده بربالین بیمار

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی